خلاصه فصل اول کتاب ارتباطات توسعه در جهان سوم (سری دوم)

فصل اول: مقدمه ای بر ارتباطات،‌ توسعه و توانمندسازی در جهان سوم

این فصل از زیر مجموعه جهان سوم، ارتباطات، توسعه، ارتباطات و توسعه، توانمندسازی، ارتباطات توسعه  تشکیل شده است که در ذیل با توجه به تقسیم بندی فصل به خلاصه مطالب مندرج در این فصل اقدام شده است.

مدرس: دکتر سمیه تاجیک اسماعیلی

مقدمه:

پس از جنگ جهانی دوم موضوع توسعه کشورهای جهان سوم در ابعاد گوناگون از طرف صاحبنظران و نظریه پردازان علوم اجتماعی مطرج شد.در آن دوره توسعه صرفا معادل رشد اقتصادی قلمداد می شد   وبرای توسعه کشورهای جهان سوم اقداماتی انجام شد اما بعد از مدتی برنامه ریزان غربی متوجه شدند که بین توسعه وبازسازی تفاوت وجود دارد .

در پنج دهه گذشته نظریات والگوهای گوناگونی برای توسعه مطرح شد که وجه  اشتراک این نظریات در این بود  که شرط ورود به مرحله توسعه ،گذار از نظام سنتی در جوامع کمتر توسعه یافته است .  دکتر مولانا معتقد است نظریه پردازان  غربی بدون توجه به ساختار جوامع  نسخه ای واحد  برای توسعه نیافتگی آنها ارائه می دهند.

در نیمه دوم قرن بیستم مجموعه ای از فعالیتها وتحقیقات  ارتباطاتی برای توسعه در جهان سوم شکل گرفت که آن را ارتباطات توسعه نامیدند .

 دانیل لرنر در سال ۱۹۵۸، ویلبر شرام  در سال ۱۹۶۴ ، اورت راجرز در سال ۱۹۶۲ پروژه هائی را برای توسعه ارائه دادند که اینها گواه آن  است که در دهه ۱۹۷۰  غرب با چالش توسعه روبه رو بوده است.

تاکید توسعه بر روی رشد توسعه اقتصادی موجب شد تا شکافهای گسترده بین گروهای متمول وتوده فقیر شد. به طوری که نژاد پرستی و نژاد گرائی در مطالعات توسعه به چشم می خورد اصطلاحات متفاوتی که در مورد ارتباطات ارائه شده  باعث ایجاد مشکلاتی در این راه شده است به طوریکه

تفاوت بین ارتباطات توسعه (DC) و ارتباطات حامی توسعه (DSC )  و  تمایز بین اصطلاحاتی  چون ارتباطات توسعه، توسعه ارتباطات و معنی ارتباطات  مشارکتی  مثالی ازبارزترین این مشکلات است.

جهان سوم چیست؟

از نظر جان ایسبیستر (۱۹۹۱)  به تقلیداز آلفرد سووی :  مهفوم جهان سوم درقرن ۱۸ فرانسه جایی که سه طبقه اجتماعی به‌عنوان منزلت‌های اول دوم و سوم توصیف شده‌اند ردیابی می‌کند منزلت‌های اول و دوم صاحب قدرت سیاسی بودند. منزلت سوم شعار انقلابی در  خلال انقلاب  فرانسه بود که در ۱۷۸۹ شروع شد و بعد از پیروزی قدرت سیاسی را از گروه کوچک نخبگان به گروه متعلق به طبقه سه منتقل کرد.

امروزه معنای عمده جهان سوم « توسعه نیافتگی » یا « فقر » است . جهان کنونی به دوبخش مدرن و سنتی تقسیم می شود: بخش مدرن آن به مجموعه های کمونیست و بخشهای آزاد تقسیم شده است . اما در حال حار جهان به بخش مدرن وفقیر تقسیم می شود .

در نوعی تقسیم بندی جغرافیائی جهان به شمال وجنوب  تقسیم شده است  بطوریکه بر اساس طرز تلقی نقشه های جغرافیائی کشورهائی که در شمال قرار دارند برتری محسوسی نسبت به کشورهای جنوب دارند و این موضوع نتاقضلتی ایجاد کرده است .

مطالعات وبررسی ها نشان می دهد که جهان سوم دارای نقاط مشترک خاص اقتصادی به شرح ذیل می باشند .

Ø      یکپارچگی ضعیف فناوری در داخل کشور ودر رابطه با سایر کشورهای جهان اول

Ø      پائین بودن سطوح صنعتی شدن

Ø      بالا بودن میزان فقر ودستیابی کمتر به ملزومات وضروریات زندگی .

در این میان  اصطلاح جهان چهارمی به فقیر ترین کشورهای جهان سوم اطلاق می شود .

مهمترین  مشکل معیار جغرافیائی این است که اهمیت سایر ویژگیها کمتر مورد توجه قرار گرفته است . بطوریکه مشترکانی چون عدم یکپارچگی ،فقر و کشاورزی عقب مانده در تمامشان مشهود است

مسئله دیگر در ارتباط با مفهوم جغرافیائی در این است که ممکن است زندگی قشرهائی از یک جامعه که به جهان اولی معروفند همانند کشورهای جهان سومی باشد . مانند هند که ترکیبی از جهان سوم و اول است .

یکی از محققان هشدار داده است که تقسیم بندی دنیا به ملل توسعه نیافته ودر حال توسعه  این واقعیت را پنهان می کند که در اکثر کشورها افراد ثروتمندی وجود دارند که یک  شبکه جهانی را تشکیل داده اند و دارای علایق اقتصادی وتحصیلات مشابهی هستند .

ارتباطات

بین واژه ارتباط (communication ) و ارتباطات ( communications) تمایز وجود دارد . کلمه ارتباط  به صورت مفرد بیانگر فراگردی است که در آن پیام  از فرستنده  به گیرنده منتقل می شود . اما ارتباطات به صورت جمع در علوم ارتباطات به معنای مطالعه پیرامون وسایل ارتباطی است .

ارتباطات نوع خاصی از رفتار اجتماعی یا رفتار متقابل است که طی آن مفهوم مورد نظر به کمک علامتهای مختص به موضوع به گیرنده انتقال می یابد .

ادوین امری معتقد است” ارتباط را عموما به مفهوم فراگرد حمل ونقل وارسال میان محلها ومردم می دانند . “

در نتیجه ارتباط نشانگر فراگردی است که در آن اطلاعات ، عقاید و افکار مردم ، هم از طریق تماس مستقیم  وهم از طریق مجراهای مختلف صورت می گیرد  یعنی اطلاعات از طریق ارتباط انتقال می یابد .

دکتر فرهنگی نیز ارتباطات را از دو بعد ، انتقال پیام ومفهوم و اثر گذاری و نفوذ  بر دیگران مورد توجه قرار داده است

 الگوهای  اولیه ارتباطات  یک مدل خطی است که در آن شخصی از طریق مجرا یا کانال پیغامی را به شخصی دیگر ارسال کرده و یا پاسخی دریافت می کند  که آن را باز خور می گویند.

در دهه های ۱۹۵۰ و۶۰ اولین مدلهای ارتباط ارائه شد وپس از آن پیشرفتهای ارتیاطی و فناوری ارتباطی باعث ایجاد تحولاتی در این زمینه شد به طوریکه اختراع رادیو و تلویزیون  جریان اطلاعات را جهانی کرد. و اینترنت  موجب دگرگونی در محیط زندگی و  کار شده است .  تلفنهای همراه ، د ستگاه فاکس  موجب گسترش ارتباطات شد.  این پیشرفتها در سایه  اختراع در  بخشهای  فناوری دیجیتالی ،کامپیوتر و ماهواره ها  هستند .

مطالعات نظریه های ارتباطی نقش وقدرت رسانه های جمی را باتوجه به موارد زیر تائید می کند:

Ø       پایگاهی برای مذاکرات عمومی وتحت تاثیر قرار دادن عقاید مردم

Ø      فراهم کردن الگوهائی برای کودکان وسایرین به منظور تقلید از الگوها

Ø      فراهم کردن رضایت مندی مخاطبین در تامین نیازهای مختلف آنان

Ø      توسعه و پرورش وافزایش آگاهی ودرک مخاطبین در مورد جامعه

Ø      ترغیب در زمینه مبارزات انتخابی برنامه ریزی شده .

 به طور کلی فناوریهای  جدید اطلاعات، باعث شکل گیری  عقایدی در خصوص قدرت  این فناوری  ها در زمینه ارائه اطلاعات  ترغیب کردن ، اجتماعی سازی ، آموزش وتامین نیازهای مخاطبین  شده است.

همزمان با تحلیل رسانه های جمعی توسط جامعه شناسان ، منقدین نیز ماهیت خطی وجدابودن مدلها را مورد بررسی قرار داده و اعلام کردند ” ارتباط عبارت است از حفظ اصلاح وایجاد فرهنگ ، براین اساس ، فراگرد ها و سازمانهای ارتباطاتی در بخشهای مختلف فرهنگ وتوسعه در هم تنیده وبه هم بافته شده اند”

   گروههای قدرتمندی در عرصه ارتباطات وجود دارند که می توانند پیامها را آنگونه که می خواهند تحت پوشش حمایت از  ارزشهای  حاکم برگروه به مخاطب دیکته کنند وبرای این منظور از روشهای زیر بهره می گیرند :

Ø      تمرکز بر وقایع به جای تمرکز بر علل وجود وقایع

Ø      تمرکز بر تضادها به جای تمرکز بر توافقها

Ø      تمرکز بر افراد بجای تمرکز بر گروها

برخی از نظریه پردازان برجسته اقتصادی قدرت بیان ونفوذ واستیلای  پیام را برای مخاطب در شکل گیری واقعیت اجتماعی مورد بحث قرار داده اند . که در این بین زبان و انتخاب عنوان مناسب  در این بین نقش کلیدی دارند .  بطوریکه سنجش دقیق زبان واستعاره های  به کار رفته برای توسعه منجر به افزایش آگاهی از ارزشها وملاک های مهم ارتباطات میشود .

 استات معتقد است در زمینه  مسائل توسعه ، گروهی که خدمات وفناوری به سمت آنها  هدایت  میشود گروه هدف ( تداعی کننده تصور نظامی) و گروه منتفع شونده ( تداعی کننده  رفاه و وضعیت مثبت )  نام دارند .

به نظر نظریه پردازان ارتباطی سازمانهای بزرگ در کنترل ارتباطات جهانی نقش بسزائی دارند زیرا این سازمانها قدرت نفوذ  زیادی در انتشار اطلاعات دارند .

سازمانهای خصوصی ، موسسات دولتی و سازمانهای بزرگ سیاسی این سازمانها را تشکیل میدهند زیرا این سازمانها بر روی تولید و توزیع سخت افزار ، ارائه آموزش ، تصمیم گیری  در مورد شبکه های پیام رسانی ، تولید پیام و صادرات فرهنگی  قدرت نفوذ بالائی دارند .

کارشناسان ، ارتباطات را یک فرگرد نسبتا خطی انتقال اطلاعات می دانند که منجربه تغییر در دانش ، عقاید و رفتارهای گیرنده پیام میشود . در واقع ارتباطات تحت تاثیر ساختارها و فراگردهای اقتصادی ، سیاسی و ایدئولوژیک جهانی است .

توسعه:

واژه ( Development ) یعنی بسط دادن ، ایجاد کردن،تکامل وپیشرفت است . این واژه از قرن ۱۴ برای توضیح برخی از پدیده های اجتماعی به کار رفته است  اما گسترش استفاده از آن در برای درک پیشرفت جوامع به سالهای ۱۹۵۰ و۶۰ بعد از جنگ جهانی دوم میرسد که مترادف با نوسازی و رشد و صنعتی شدن مورد استفاده قرار گرفته است

براساس مطالعات صورت گرفته توسعه دارای پیشینه تاریخی است به طوریکه ابن خلدون  از علمای اسلامی با بکار بردن واژه عمران حکام را دعوت به توسعه وعمران می کند .

در خصوص توسعه  اندیشمندانی چون مایکل تودارو ، آرتور لوئیس ، چنیری سیرز، میر ، باتاچاریا  و شوماخر  تعاریف و نظریاتی ارائه دادده اند .

 آنچه در  مورد توسعه باید مورد توجه قرار داد این است که توسعه  از درون باید باشد به این صورت که حرکت توسعه باید از درون جامعه  آغاز شود  به عبارت دیگر  اگر  حرکت توسعه خود جوش ودرونی نباشد آن فراگرد توسعه نخواهد بود .

 در نهایت می توان توسعه را با توجه به تعاریف  ارائه شده اینگونه تعریف کرد که” توسعه حرکتی است تدریجی وعقلائی ، منبعث از اراده ملتها در سایه  حمایت و سیاستگذاری دولتها ، به منظور ارتقائ سطح زندگی و تعالی ابعاد وجودی انسانها از طریق پاسخ دهی مناسب به نیازهای  مادی ومعنوی  آنها ، در حوزه های فردی ، اجتماعی و بین المللی .”

v     منابع انسانی

v     فرهنگ حاکم برجامعه

v     روابط وساختارها

v     عوامل تکنولوژیک و سرمایه ای از عوامل موثر بر توسعه  هستند .

درعوامل انسانی دو شرط  اساسی وجود دارد که در کشورهای جهان سوم وجود ندارد  که توان وتمایل است که این دو مورد از عوامل توسعه نیافتگی این کشورها به حساب می آیند و فرار مغزها وبهره مندی از  این نیرو ها در کشورهای توسعه یافته نمونه بارز آن است

فرهنگها را عامل توسعه می دانند  اما بعضی از آنها بازدارنده هستند

هافستد  فاصله قدرت در فرهنگ ، اجتناب از عدم اطمینان ، فرد گرائی در مقابل جمع گرائی ، مردانگی در مقابل زنانگی  را محورهای اصلی بحث فرهنگ در توسعه می داند.

†        فاصله قدرت در فرهنگ: قدرت در این بحث شامل قدرت  حاکمیت ، قدرت ثروت و قدرت معنویت که  در کشورهای توسعه یافته این قدرت در دست همگان است بطوریکه اندکی دارای قدرت  خیلی کم واندکی دارای قدرت خیلی زیاد هستند . این موضوع در خصوص کشورهای توسعه نیافته به این شکل است که تعداد زیادی از جامعه در انتهای هرم قدرت قرار دارند و تنها عده معدودی در راس هرم قدرت قرا دارند

†        اجتناب از عدم اطمینان : از آنجائی که امور جدی مستلزم رعایت قانون همراه با تخصص ودانش است ، در جوتمع توسعه یافته افراد با سخت کوشی و ثبات شغلی و رعایت قانون  به  استقبال موقعیتهای سخت می روند ، در مقابل در کشورهای در حال توسعه جهان سومی  مردم عادت به انجام کارهای  کم استرس  زا  و با ظریب اطمینان  بالا می روند و قوانین وتخصصها به طور شایسته مورد توجه  قرار نمیگیرد .

†        فردگرائی  در مقابل جمع گرائی : در کشورهای توسعه یافته فرد با توجه به دریافتها وتشخیص ها و استدلالهای شخصی عمل می کنند اما در جوامع کمتر توسعه یافته فرد به شدت تحت  افراد و عوامل فرهنگی و آداب ورسوم است .  جمع گرائی در واقع تصمیم جمع برای فرد یا افراد است .

†        مردانگی در برابر زنانگی : در  بیشتر کشورها از جمله ژاپن ، ایتالیا و آفریقای جنوبی ، عوامل مادی  ومنابع قدرت بر عوامل  معنوی برتری دارد برهمین اساس نقش مردان پررنگتر است و نقش زنان پرورش گر است  اما در کشورهائی چون سوئد وفنلاند  غلبه قدرت  زنان  موجب کاهش تمایز میان  زنانگی و مردانگی می شود و عواطف وهمکاری وامنیت شغلی بیشتر است .

v     روابط وساختارها :  قوانین ومقررات  در جوامع  توسعه نیافته  دارای ابهام هست و می تواند به عنوان یک عامل بازدارنده باشد ویا در جهت منافع عده ای خاص تنظیم شود .

v     عوامل فناوری وسرمایه ای : در جوامع  در حال توسعه  فناوریها ی نئین به علت کمبود دانش ومهارت به سختی کسترش می یابد  و سرمایه گذاریها درست هدایت نمی شود .

 ارتباطات وتوسعه

در خصوص بهبود واقعی شرایط زندگی که یکی از شااخصه های  ثوسعه است سه دیدگاه  مطرح است :

Ø      دیدگاه  توسعه و نوسازی:

مبتنی بر نظریه اقتصادی نو کلاسیک است. از توسعه اقتصادی سرمایه داری حمایت و آن را تشویق می کند .  این دیدگاه فرض می کند که الگوی غربی رشد اقتصادی در هرجای دیگری قابل اجراست و تکنولوژی های نوین در توسعه اهمیت اساسی دارند.

Ø      دیدگاه  انتقادی:

این رویکردها امپریالیسم و توسعه طلبی های فرهنگی – اقتصادی نوسازی را به چالش کشیده اند. درباره تجدید ساختار اقتصادی و سیاسی به منظور توزیع کاملا برابر امکانات جامعه بحث کرده اند.موقعیت های خوبی برای نقد درباره جریان نوسازی پدید آورده اند. اما موفق نبوده اند.

Ø      دیدگاه لیبراسیون ( الهیات آزادی بخش)

این عقیده برگرفته از مذهب است  ،پائولو فریره ۱۹۷۳ معلم برزیلی از حامیان این رویکرد است این رویکرد بررهایی افراد و اجتماع از ستمدیدگی به عنوان وسیله توانمند سازی و خود اتکایی که هدف توسعه است تاکید می کند.  این  دیدگاه متفاوت تر از دو دیدگاه دیگر است  چون اهداف و مفروضات بنیادی آن صرفا معنوی است تا اقتصادی.

پائولو فریره چهار اصل اساسی را برای این دیدگاه برمی شمارد :

†        اعتقادبه توانائی افراد برای فراگیری ، دگرگونی و رهائی خویش از شرایط سرکوب کننده  جهل ، فقر و استثمار

†        تماس مستقیم فراگیرندگان با واقعیت های خاص زندگی  ومسائل مربوط به آن و واگذاری تجزیه و تحلیل فشارها و محدودیتهای موجود به آن از سوی ساختار  اجتماعی و ایدئولوژی رسمی

†        طرد تفاوتهای موجود بین آموزش دهنده و آموزش گیرنده  ودر نظر گرفتن هردو به عنوان فراگیرنده

†        مشارکت در کوشش های رهائی دهنده

در بعد توسعه موارد دیگری چون توسعه پایدار ، توسعه زنان  از دهه ۷۰ مطرح شده است و بحث ثوسعه را یه چالش می کشد

توسعه پایدار یا محیط پایدار برحفظ محیط زیست و منابع کنونی وآینده تاکید دارد و  در دیدگاه زنان در توسعه  این موضوع مطرح است که فعالیتهای توسعه عقاید زنان را در این بعد نادیده گرفته است.

توانمند سازی :

توانمند سازی از دیدگاه نگارنده قابل تعریف نیس  مگر اینکه بعد قدرت  تعریف شود  زیرا توجه به قدرت و کنترل در بعد نظری و عملی توسعه حائز اهمیت است

به اعتقاد فوکو  قدرت در روابط اجتماعی معنا پیدا می کند  ودر شبکه ای از روابط اجتماعی  شکل می گیرد  و ی تحول واقعی را زمانی عملی می بیند که قدرت میان افراد و گروههای عامه و افراد مسئول به یک میزان توزیع شود .

انواع قدرت ارتباطی از دیدگاه  (رولندز۱۹۹۸)

Ø      قدرت بر قدرت کنترل کننده

Ø      قدرت برای ایجاد امکانات جدید بدون واسطه

Ø      قدرت همراه با قدرت جمعی  یا قدرت ایجاد شده توسط گروها

Ø      قدرت از درون (نیروی درونی که به افراد الهام می بخشد)

جو رولندز با توجه به ادبیات  توانمند سازی آن را در سه بعد مورد ارزیابی قرار داده است :

Ø      توانمند سازی فردی (توسعه آگاهی فردی و اعتماد به نفس در مواجهه با ستمدیدگی)

Ø      توانمند سازی ارتباطی (افزایش توانایی برای مذاکره و تاثیر در تصمیم های ارتباطی)

Ø      توانمند سازی جمعی( کنش جمعی در سطح محلی یا بالاتر برای تغییر ساختارهای اجتماعی ظالمانه)

توانمند سازی از منظر سانتی روزاریو:

او توانمندسازی را به دو الگوی عمده تقسیم کرده است

Ø      الگوی اول: بر توانمند سازی افراد مبتنی است

Ø      الگوی دوم که با رهیافت پائول فریره سازگار است بر وجدان سازی و کنش اجتماعی رادیکال تاکید می ورزد.

تعریف توانمندسازی:

توانمند سازی فراگردی است که توسط آن افراد ، سازمانها وجمعیتها بر روی شرایط اقتصادی و اجتماعی کنترل پیدا می کنند و قادر خواهند بود فعالیتهای دمکراتیک خود را تحت اختیار وکنترل در آورند.

ارتباطات توسعه:

v     برخی ارتباطات را به عنوان یک نظام ارتباطی برای  انتقال اطلاعات و فناوریها در محدوده سازمان میدانند

v     برخی ارتباطات  را از فرهنگ و جنبه های اجتماعی غیر قابل تفکیک می دانند  .

برای دیدگاهی که ارتباطات را به عنوان فرایند انتقال پیام می داند بسیار آسان است که توسعه را به عنوان فرآیند نوسازی از راه انتقال یا جای دادن تکنولوژی و یا القای ارزشها، نگرشها و رفتارها در مردم ببیند ارتباطات و اطلاعات ابزارهای ترغیبی هستند که می توانند به یاری فرایند نوسازی بیایند. ارتباطات در قالب پژوهش بازار می تواند به تصمیمات درباره اهداف توسعه و راهبردهای ارتباطات کمک کند . ارتباطات اقناعی یا بازاریابی متعاقبا افکار توسعه و فناوریهای وابسته به آن را به مخاطبان هدف می فروشند در چنین شرایطی ارتباطات توسعه در چارچوب نوسازی اغلب به عنوان فرایندهای بازاریابی اقناعی نگریسته می شود.

در مقابل نظریه های انتقادی الگوهای بازاریابی را که هدفش گسترش و حمایت از ارزشهای سیاسی، اقتصادی و فناوریهای غربی است رد می کند. رویکردهای انتقادی فعالیت های اقناعی را به عنوان عوام فریبی های بالقوه مضر میداند که توجه کافی به بافت فرهنگی وسیع تری که مردم در آن زندگی می کنند را ندارد.

معنای ارتباطات توسعه  برحسب چگونگی نگرش فرد به مفاهیم توسعه و ارتباطات متفاوت بوده و درک وفهم ما از ارتباطات توسعه ، ناشی از درک معانی مشترک توسعه ،ارتباطات وتوانمندی در سطوح فرد ، جامعه وجهان است.

علی صفایی