خلاصه فصل پنجم کتاب ارتباطات توسعه در جهان سوم (سری دوم)

از نظر دو سوم مردم روی زمین، این معنای مثبت کلمه “توسعه” یادآور چیزی است که آنان از آن برخوردار نیستند. این کلمه یادآور شرایطی نامطلوب و شرم آور است. برای رهایی از آن آنان مجبورند که برده تجربیات و رویاهای دیگران شوند.

فصل ۵

شالوده شکنی پارادایم مسلط توسعه

از نظر دو سوم مردم روی زمین، این معنای مثبت کلمه “توسعه” یادآور چیزی است که آنان از آن برخوردار نیستند. این کلمه یادآور شرایطی نامطلوب و شرم آور است. برای رهایی از آن آنان مجبورند که برده تجربیات و رویاهای دیگران شوند.

گوستاو استوا

مبنای فرض شده نوسازی دست کم از ۴۰۰ سال پیش مطرح بوده است. شرایط تاریخی، سیاسی و فرهنگی که ایده های مربوط به “توسعه ” را شکل بخشیدند تا پادزهی باشد برای “پیشرفت”، نخست در اروپا ایجاد شد.

مهمترین عوامل توسعه در اروپا: ۱- ایده های انسان گرایانه ی رنسانس، ۲- اخلاق کار پروتستان، ۳- علوم مدرن و ظهور دولت های اروپایی، ۴- سرمایه داران نخبه، ۵- بوروکرات های دولتی و دانشمندان بودند.

روش علمی دستاورد مهم دوره ی رنسانس بود. این روش جانشین دین و کتب مقدس شد، که ابزار کسب دانش یا کمک به هدایت و تحلیل تغییرات اجتماعی بودند.طولی نکشید که روش علمی به تنها روش هدایت وتحلیل تغییرات اجتماعی مبدل شد. ردپایی ائتلافی قدرتمند میان دولت، نخبگان سرمایه دار و متخصصان علمی- فنی را باید در دوره بعد از رنسانس در اروپا جست و جو کرد.

ایده ی اروپایی “توسعه” از طریق تجارت بین الملل و استعمار تقریبا از قرن شانزدهم تا دهه های نخست قرن بیستم به سرار جهان صادر شد. نکته جالب این است که هر سه این نهادها تقریبا در یک زمان در اروپا به وجود آمدند.

دولت های مدرن، بوروکرات ها و نخبگانی که در پایگاه های قدرت قرار دارند و دانشمندان- تکنوکرات هایی که از علم بهره می برند- مسئولیت تصمیم گیری در این باره را که چه چیزی حقیقت است و چه چیزی نیست، برعهده گرفتند.

برخی از سوگیری های آشکار و پنهان پارادایم مسلط توسعه

۱- عقلانیت و پیشرفت، آنگونه که توسط نخبگان اقتصادی و سیاسی در شمال، سازمان های چند جانبه  تحت کنترل این نخبگان و نیز دیوان سالاران دولتی و همچنین صاحبان منافع در جنوب بیان شده است، با عقلانیت اقتصادی و رشد مترادف اند.

۲- استاندارد بالاتر و بالاتر زندگی، مطابق شاخص هایی نظیر درآمد سرانه، مصرف سرانه منابع وتولید ناخالص ملی، هدف اصلی را تشکیل می دهد. سوگیری لزوما ” بهزیستی و رفاه” فردی یا اجتماعی نیست که شامل جنبه های مادی و غیرمادی زندگی می شود بلکه شامل ” دارندگی” نیز می شود که دلالت بر هدف مادی حداکثر دارد.

۳- گفتمان مسلط به کمک روش علمی اثبات گرا ادعا دارد که از ” حقیقت” درباره توسعه سخن می گوید. از این رو فرضیات و تصاویر تجدد و پیشرفت، آنگونه که از غرب صنعتی صادر می شود، بدون هیچ انتقادی مورد قبول کشورهای پذیرنده واقع می شود.

۴- تاریخ قبلی کشورهای درحال توسعه به امر نوسازی بی ارتباط دانسته شده است. اجتماعات از تاریخ و فرهنگ خود تهی شده اند و برنامه ای تکنوکراتیک برای آینده آنها به وجود آمده اند.

۵- مفاهیم و نوآوری های توسعه و منافع مفروض تحت هدایت ملاحظات جغرافیایی عمده ای قرار می گیرند که دولت ها و نهادهای مسلط آن را به وجود آورده اند.

۶- استعاره زیست شناختی قدرتمندی در گفتمان توسعه وجود دارد. براساس این استعاره، فرآیند تکامل اجتماعی مشابه تغییرات نوخاست در یک ارگانیسم زیستی عمل می کند. یعنی، موجودات، درجریان رشد فردی از مسیر غیرقابل تغییر تکامل نوع خود عبور می کنند.

۶- خطرات “طبیعی” مانند قحطی و خخشکسالی نتایج احتمالی شکست خط مشی ها، پارادایم های پژوهشی یا بحران های اقدام های نوسازی سرمایه داری تلقی نمی شوند. برعکس این خطرات به صورت مشکلات ناشی از عوامل بیرونی، ورای کنترل مدیریتی، پدید می آیند… خطرات به طور استعاری به ناتمام ماندن اقدام نوسازی نسبت داده می شود.

پیامدهای پارادایم مسلط توسعه

بسیاری از پیامدهای پارادایم مسلط غالبا منفی اند. موضوعات توسعه نه فقط از پیشینه تاریخی خود تهی می شوند بلکه تلویحی در طبقه بندی های از پیش مشخص شده قرار می گیرند که مشخص می کند چه هستند، کجا بوده اند و درصورت اعمال دستورالعمل توسعه به کجا خواهند رفت. کشورهای جهان سوم که از تاریخ و فرهنگ خود کنده شده بودند همچون اشیای انعطاف پذیری آلت دست کارشناسان توسعه قرار گرفتند. توسعه گرایی سبب شده است که اقوام و اجتماعاتی که از مرکز فاصله زیادی دارند، کنترل خود را بر شیوه ی زندگی و منابع طبیعی شان از دست بدهند.

دولت ها به نام توسعه و پیشرفت، علیه شهروندان خود، به ویژه آنهایی که فاقد قدرت اند، دست به خشونت زده اند.

ساکس در سال ۱۹۹۲هشدار می دهد فرهنگ خاصی که توسعه آن را اشاعه داده ” گزینه های معتبر در برابر جامعه صنعتی و رشدمحور را مضمحل کرده و به طرز خطرناکی ظرفیت انسان برای برخورد خلاق با آ ینده ای بیش از پیش متفاوت را از بین برده است”.

اشتهای سیری ناپذیر برای استفاده از منابع درمورد ایالات متحده نمایش روشن تری دارد: کمتر از ۶ درصد جمعیت جهان حدود ۴۰ درصد از منابع طبیعی جهان را مصرف می کنند. اگر بخواهیم این شیوه صنعتی تولید و این شیوه زندگی را به تمام مردم کره زمین تعمیم دهیم، به پنج یا شش سیاره دیگر مانند زمین برای مصرف منابع و دفع زباله نیاز خواهیم داشت.

کنفرانس برتون و ودز مجموعه ای قدرتمند از نیروها را جایابی کرد تا جهان را درعبور از مشکلات توسعه نیافتگی هدایت کند.

مشروعیت پارادایم مسلط در چندین جبهه مورد تردید قرار گرفته است. جنبش های دینی بنیادگرا مانند اسلام اعتبار شیوه غربی تجدد را زیر سؤال می برند و از بازگشت به دیدگاه خود از جامعه مدرن طرفداری می کنند.

نقد الگوی اقتصادی

تیپس سه نوع نقد می کند: ۱- از لحاظ ایدئولوژیک ۲- از لحاظ تجربی ۳- سطح فرانظری

تیپس می گوید مفاهیم نوسازی صرفه جویانه و مبهم نیستند، درنتیجه نوسازی نظریه ای ضعیف است.

نقد تجربی الگوی اقتصادی

الگوی اقتصادی نوکلاسیک طی دهه نخست توسعه اتخاذ شد که رویکرد “رخنه به پایین” را به عنوان مزایای توسعه مطرح می کرد. این رویکرد به تدریج اعتبار خود را در دهه ۱۹۷۰ از دست داد.

سیرز علت مورد بی اعتنایی قرار گرفتن رویکرد رخنه به پایین را به خوبی بیان می کند:

پرسش هایی را که باید درباره توسعه یک کشور مطرح کرد عبارتند از: در زمینه فقر چه اتفاقی افتاده است؟ برای بیکاری چه اتفاقی افتاده است؟ درمورد نابرابری چه اتفاقی افتاده است؟ اگر هرسه اینها از سطوح بالا تنزل پیدا کرده باشند، آنگاه جای شک وجود ندارد که آن کشور دوره ای از توسعه را تجربه کرده است.

متأسفانه پیشرفت درزمینه ریشه کن کردن بیکاری، فقر و نابرابری درآمدها ناامیدکننده بوده است.

ویور و جیسون یادآور می شوند که در هر یک از این حوزه ها فقرا نفع بسیار اندکی بردند و گرفتاری های آن ها در دهه های ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ بیشتر شد.  آنها منحنی لورنز را ترسیم کردند که از آن می توان برای محاسبه ضریب جینی- سنجه ای برای توزیع درآمد- استفاده کرد.

فقر ارتباط نزدیکی با بیکاری و نابرابری درآمد دارد، هرگونه رشد منفی در این حوزه تأثیر زیانباری بر میزان فقر خواهد داشت.

برنامه ریزی اقتصادی با استفاده از الگوهای نوسازی نتایج مختلفی به بارآورد. بسیاری از کشورهای درحال توسعه افزایش چشمگیری در میزان تولید ناخالص ملی خود تا دهه ۱۹۶۰ داشتند. مثل برزیل که تولید ناخالص ملی از اواسط دهه ۱۹۶۰ هرساله ۷ درصد افزایش نشان داد و یا کره که ۱۰ درصد افزایش پیدا کرد. با این همه فقر و نابرابری هم افزایش پیدا کرد.

نقد و رهیافت نیازهای اساسی

پل استریتن اهداف اصلی رهیافت نیازهای اساسی را اینطور خلاصه می کند:

۱- تأمین غذای کافی و آب آشامیدنی سالم ۲- تأمین سرپناه آبرومند ۳- تأمین آموزش ۴- تأمین امنیت معاش ۵- تأمین حمل و نقل مناسب ۶- کمک به افراد برای مشارکت در تصمیم گیری ۷- حمایت از منزلت و عزت نفس افراد

نقد قدرت نامتوازن

نقد نامتوازن نشان می دهد که الگوی اقتصادی رخنه به پایین فقر افراد بسیار نیازمند و فقیر در کشورهای درحال توسعه را، که اکثریت جمعیت را تشکیل می دهند، ماهش نداده است. بسیاری چنین استدلال کرده اند که دلیل این امر آن بوده است که رشد اقتصادی از طریق پروژه های سرمایه بر و نه توزیع عادلانه محصولات  توسعه مورد تأکید قرار گرفته است.

نظریه وابستگی

لنین این نظریه را مطرح کرد که امپریالیسم بالاترین مرحله و یا مرحله انحصاری سرمایه داری است. پژوهشگران مارکسی همچنان درخصوص حجم شرکت ها، صدور سرمایه، مالکیت انحصاری و رقابت میان کشورهای سرمایه داری برای منابع جهانی و منشأ آنها در سرمایه داری توافق نظر دارند. گرچه در تفسیر آنها دچار اختلاف نظر هستند.

اعضای مکتب وابستگی مانند: فرانک، کاردوسو، گولت، دوس سانتوس، باران، سانکل و امین ویژگی های جهان سوم راوابستگی جایگاه اقتصاد جهانی آن میدانستند و از قدرت نامتوازن الگوی پارادایم مسلط به شدت انتقاد می کردند. به نظر این نویسندگان، توسعه نیافتگی فرآیندی متمایز از توسعه نبود. در واقع آنها این دو را دو روی یک فرایند تلقی می کردند. ” توسعه توسعه نیافتگی” در کشورهای جهان سوم به توسعه اقتصادی اروپای غربی و آمریکای شمالی مربوط می شد و می شود.

پارادایم وابستگی بعدها برمباحث نظم اقتصادی نوین بین المللی تأثیر گذاشت و انتقاد از پارادایم مسلط را به استدلال های مفید و نظام اعتقادی برای دیدگاه هایشان مجهز کرد.

طرفداران نظریه وابستگی خاطر نشان می ساختند که توسعه نیافتگی کشورهای جهان سوم را می توان پیامد توسعه اروپا و آمریگای شمالی دانست که کشورهای مذکور را به صورت اقمار خود درآوردند و به استثمار آنها پرداختند تا به رشد اقتصادی خودشان کمک بشود.

نظریه نظام جهانی

والراشتاین هوادار عمده این نظریه، جهان را یک نظام اقتصادی واحد درنظر می گیرد. این نظریه مفاد اصلی نظریه وابستگی را دربردارد مبنی براینکه نظام جهانی دارای جهت گیری سرمایه داری است. نظام جهانی از لحاظ اقتصادی تحت سلطه مجموعه ای از دولت های مرکز مثل اتحادیه اروپا، ایالات متحده و ژاپن قرار دارد. دولت های پیرامونی مثل آفریقا، آمریکای لاتین و آسیا هم وجود دارند که ضعیف و تا حدودی از لحاظ اقتصادی به دولت های مرکز وابسته اند. نوع سومی از دولت ها وجود دارند که نیمه پیرامونی  مثل کشورهای تولید کننده نفت ببرهای جنوب شرقی آسیا خوانده می شوند و بین آن دو قرار دارند.

دولت نقش مهمی درحفظ نظام جهانی ایفا می کند. آنچه این نظریه را از نظریه وابستگی متمایز می کند این است که ” نقطه کانونی فشار در اقتصاد جهانی ساختار دولت است. دولت با جذب هزینه های سرمایه داری و مدیریت مشکلات اقتصادی ناشی از آن به تثبیت سرمایه داری کمک می کند”.

جامعه شبکه ای و شکاف دیجیتال

اتر سه جلدی کستلز که در فصل دو بیان شد نظام شبکه ای جهانی را پیش بینی می کند که از سطح شرکت های فراملیتی و نیز دولتها فراتر می رود و در شبکه های جهانی ثروت، قدرت، اطلاعات و تصاویر منتشر می شود که زمان و فضای جغرافیایی را درمی نوردند.

شکاف دیجیتالی یعنی فاصله بین کسانی که به فضای سایبر دسترسی دارند و آنهایی که از آن بی بهره  هستند. کستلز پیش بینی می کند، آنهایی که دسترسی به این فضا ندارند با فاصله زیاد درجهان چهارم به سر خواهند برد که شامل قسمت بزرگی از جنوب صحرای آفریقا، آمریکای جنوبی و آسیا خواهد بود.

الگوهای جامعه شناسی توسعه: ۱- بیش از حد انتزاعی ۲- غیرتاریخی بودن.

سبک زندگی غیر واقع بینانه مصرف کننده

لرنر و اینکلس به سرح اجمالی چندین ویژگی یک فرد مدرن پرداخته اند. چنین فردی باید رفتار، ارزشها وسبک زندگی خود را همسو با یک فرد غربی کند. چنین فردی برای نشان دادن همدلی دست کم باید بتواند خود را از محیط های سنتی جدا کند و در جامعه شهری – صنعتی غربی قرار دهد. این امر به انقلاب سرخوردگی های فزاینده منجر می شود.

قوم مداری

دربخش زیادی از ادبیات نوسازی تقصیر اصلی عقب ماندگی نسبی کشورهای درحال توسعه به رفتار و نگرش های مردم آنها برمی گردد. اورت راجرز به توصیف “خرده فرهنگ دهقانی” پرداخت که مشخصه آن در متغیر کارکردی است که همگی نشانگر آن است افکار رفتار آنها غیر عقلانی است و مانعی بزرگ بر سر راه نوسازی و تغییر است.

سوگیری های مذهبی و فرهنگی

در فصل سوم گفتیم که گناه عقب ماندگی اقتصادی نسبی در جهان سوم بر گردن ارزش ها و نهادهای سنتی به ویژه ادیان و مذاهب است. انسان شناسان برجسته استدلال می کنند که وبر اهمیت عوامل سیاسی و اقتصادی را در تغییر دست کم گرفته و افکار او ساده گرایانه و گاه حتی غیرتاریخی بوده است. سرینیواس این سؤال را مطرح کرد که چرا وبر مفاهیم سام سارا (تولد دوباره) و کارما ( سرنوشت) و نه سایر افکار را به عنوان مبنای جزم گرایانه آیین هندویی انتخاب کرد. وبر معتقد است که ادیان آسیایی به طور اعم و آیین هندویی به طور اخص فاقد ظرفیت تغییراند. منتقدان می گویند دیدگاه مذکور آشکارا غیرتاریخی است.

پژوهشی که انسان شناسان انجام دادند نشان می دهد که سایر ادیان مثل اسلام و بودیسم لزوما زهد، عزلت گزینی یا تقدیر گرایی را رواج نمی دهند.

سوگیری جنسیتی: زنان در گفتمان توسعه

نقشی که به زنان در گفتمان مسلط اعطا شد در دوره پس از جنگ جهانی دوم دستخوش چندین تغییر شده است:

تا پایان دهه ۱۹۶۰ :۱- به زنان عنوان دریافت کنندگان رفاه نگریسته می شد ۲- آنها فقط در نفش تولید مثل کننده وارد بحث می شدند ۳- مردان کلیه کارهای مولد را انجام می دادند که سوگیری های پدرسالارانه را در نوسازی آشکار می ساخت

کتاب استربوسراپ، نقش زنان در توسعه اقتصادی در این زمینه راهگشا بود.

حوزه فرعی زنان در توسعه

در دهه ۱۹۷۰شماری از تحولات جهانی باعث تقویت حوزه ای فرعی به نام زنان در توسعه شدند. این تحولات شامل:

انتشار پژوهش بوسراپ و همچنین پژوهش های دیگر درباه نقش اقتصادی زنان

توجه روزافزون سازمان ملل  به زنان تحت عنوان حمایت از دهه پیشرفت زنان

آثار ناامید کننده تلاش های توسعه در دهه های ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰  در مورد زنان و فقرا

جنسیت و توسعه

از اواسط دهه ۱۹۸۰ رهیافت جنسیت و توسعه در نوشته های دانشگاهی، در مؤسسات کمک دهنده ودر جنبش های زنان بیش از پیش نظرها را به خود معطوف ساخت. رهیافت جنسیت و توسعه  از ایجاد برابری بین دو جنس فراتر می رود و فرضیات بنیادین ساختارهای مسلط اجتماعی، سیاسی و اقتصادی را که جایگاه پایین تری برای زنان در مقایسه با مردان  قائل می شوند را مورد پرسش قرار می دهند.

مسئله ای در سراسر جهان زنان به آن مبتلا هستند خشونت علیه زنان  و دختران به اشکال گوناگون است.

درسال ۱۹۷۹ مجمع عمومی سازمان ملل کنوانسیون محو کلیه اشکال تبعیض علیه زنان و دختران را تصویب کرد که همچنان جامع ترین    است که به حقوق زنان می پردازد.

چالش های زیست محیطی گفتمان مسلط

دهه ۱۹۷۰ به نوعی نقطه عطف محسوب می شود. محیط زیست به بخشی از یک اکو سیستم پیچیده تبدیل شده بود، اکو سیستمی شکننده که بر اثر از هم گسیختگی جدی ناشی از رقابت نیروهای اضافه جمعیت، بهره برداری از منابع، مصرف بیش از حد و آلودگی صنعتی مورد تهدید قرار داشت. از این رو گفتمان موجود به سمت مدیریت کارآمد محیط زیست گرایش یافت تا در خدمت نیازهای توسعه قرار بگیرد.

مباحث مربوط به توسعه پایدار

برانتلند اصطلاح توسعه پایدار را اینطور تعریف می کند: ” توسعه ای که نیازهای زمان حاضر را، بدون به مخاطره انداختن توانایی نسل های آتی برای برآورده ساختن نیازهایشان رفع کند”.

چالش های زیست محیطی توسعه پایدار

اکولوژی اجتماعی: این جنبش زیست محیطی پیروان زیادی در شمال از دهه ۱۹۶۰ جذب کرده است.موری بوکچین یکی از رهبران فکری این جنبش می گوید: بحران تجدد مبتنی بر دو عامل است. فاصله گرفتن انسان از طبیعت و ساختار سلسله مراتبی ذاتی جوامع بشری.

اکولوژی عمیق:هواداران اکولوژی عمیق ردپای بحران زیست محیطی کنونی را در ایده برتری افراد بشر و فرهنگ های بشری بر طبیعت که در عصر روشنگری پیدا شد جست و جو می کنند. آنها پیشنهاد می کنند که سوگیری انسان محورانه جای خود را به مفهوم مساوات گرایی زیست محورانه بدهد. دیدگاهی که هم انسان ها، هم طبیعت و هم دیگر موجودات زنده نقش نقشی مهم برای بازی در آن دارند.

فمنیسم سبز: این ایده، جنبش که اکو فمینیسم هم خوانده می شود بحران زیست محیطی کنونی را ناشی از گفتمان توسعه مسلط می داند که در آن سلسله مراتب دوگانه به بردگی زنان و طبیعت منجر شده است. این گروه ها بر سوگیری پدرسالارانه در چارچوب معرفت شناختی مسلط تمرکز می کنند.

چالش های ناشی از نظریه سازمانی

” فرضیه زمینه، بافت” هونیدل چنین استدلال می کند که هریک از مجموعه های یگانه شرایط باید مبین منابع و راهبردهایی باشد که برای حفاظت از محیط زیست مورد نیازاند. درست است که سازمان ها بزرگی مانند بانک جهانی وصندوق بین المللی پول دارای نقش اند، اما سازمان های غیر دولتی  و سایر بازیگران کوچکتر نیز نقش دارند. موفقیت توسعه مستلزم آمیزه خلاق درونداد بخش دولتی – خصوصی و ابتکارات بزرگ مقیاس و کوچک مقیاس است. با این حال این بافت ویژه است که تعیین می کند از چه ترکیبی از منابع باید استفاده کرد.