با پیدایش تلویزیون و گسترش رادیو زمینه برای پخش صحنه های خشونت و روابط جنسی فراهم شد و همه شرایط برای ارزش زدایی در فعالیتهای رسانه ای فراهم شد. بسیاری از مردم به ابتذال و بی بندوباری در رسانهها به شدت معترض بودند و از این موضوع انتقاد کردند. این بافت جدید رسانه ها و انتقادها و اعتراض های شدید مردم موجب شد تحت فشار کشورهای اروپایی، در گزارش کمیسیون مطبوعات آزاد امریکا موسوم به کمیسیون هاچینز در سال ۱۹۴۷ این مسئله به منظور بررسی ناملایمات ناشی از فعالیت صاحبان رسانهها و استفاده کنندگان آنها و نیز ارایه راه حلی برای آن مطرح شود.
کار کمیسیون، ارزیابی منتقدانه نظریه آزادی اطلاعات بود که مطرح شده و تا آن زمان به اجرا در آمده بود. در گزارش کمیسیون هاچینز درباره آزادی علناً چنین آمده است:
“بین نظریه سنتی آزادی مطبوعات و نظریه مسئولیت تناقض وجود دارد. مسئولیت به عنوان احترام به قوانین به خودی خود، مانعی برای آزادی به شمار نمی رود بلکه بر عکس میتواند بیانگر دقیق نوعی آزادی مثبت باشد. اما با آزادی غیرمسئولانه مغایرت دارد. امروز بسیار رایج است که آزادی مطبوعات فقط شکلی از بی مسئولیتی اجتماعی است. مطبوعات باید بدانند که خطا و تعصباتشان دیگر به حوزه خصوصی مربوط نیست و به خطرات عمومی تبدیل شده است یعنی این که اگر رسانه اشتباه کند افکار عمومی مرتکب اشتباه میشود. بر این اساس دیگر بر خلاف اعطای حق اشتباه که به هر انسانی داده میشود دیگر امکان اعطای حق کلی یا حتی جزئی اشتباه به رسانه وجود ندارد. ما اکنون بر سر یک دوراهی واقعی قرار داریم. از سویی مطبوعات باید فعالیت آزاد و خصوصی و بنابراین انسانی و ضعیف شده داشته باشد و از سوی دیگر حق اشتباه ندارند زیرا یک خدمت عمومی انجام می دهند.”
بسیاری از نظرات کمیسیون درباره عملکرد مسئولانه تا حد بسیاری مشابه نظرات روزنامه نگاران بود: این وظیفه مطبوعات (رادیو تلویزیون و رسانه های چاپی) است که گزارشی صادقانه، جامع و هوشمندانه از رویدادهای روز ارایه کنند. مطبوعات باید به عنوان مجمعی برای تبادل نظرات و انتقادها به کار روند که بیانگر تصویری از گروههای مختلف جامعه (معرف همه گروههای) که به ارایه و روشن شاختن اهداف و ارزشهای جامعه کمک کند و موجب دسترسی کامل به اطلاعات روز می شود. کمیسیون بر این باور است که ماموریت اصلی رسانه های جمعی طرح درگیریهای اجتماعی از سطح خشونت به سطح بحث و گفتگوست.
این گزارش توجیه کننده فلسفه جدیدی است که فعالیت رسانهها را در جهت منافع عمومی قرار میدهد یعنی جامعه به عنوان یک ضد قدرت در نظر گرفته شده و از آنها خواسته شده است در آموزش عموم در زمنیه مسائل مهم اجتماعی، سیاسی و اقتصادی نقش بسزایی داشته باشند.
کمیسیون بر این باور است که ماموریت اصلی رسانه های جمعی طرح درگیریهای اجتماعی از سطح خشونت به سطح بحث و گفتگوست. (شرام ۱۹۵۷ صص ۵۰،۵۱)
ویلیام بکر و جرج دیسارت دو منتقد رسانه ای امریکا در اثرشان که در سال ۱۹۹۸ منتشر شد و درآن به بررسی عمیق شکست تلویزیون امریکا پرداخته شده است فهرستی از شش وظیفه ای را که رسانه ها به گفته آنها باید به نام شهروندان انجام دهند ارایه کردند که این فهرست تحول نسبتاً عجیبی را در زمینه اندیشه در نقش رسانه ها در یک جامعه مدرن، شصت سال پس از انتشار پنج اصل کمیسیون هاچینز نشان می دهد.
- اطلاع رسانی و فراهم کردن زمینه گفت و گو و مباحث درباره امور عمومی
- تلاش برای شفاف سازی و در نتیجه ایفای نقش در استقلال فردی افراد
- بررسی دقیق فعالیتهای دولتی و حتی حمایت از حقوق شخصی افراد
- تفریح و سرگرمی
- خدمت به اقتصاد با جمع کردن خریداران و فروشندگان کالا و خدمات در زمینه های مناسب برای عموم
- حفظ استقلال مالی رسانه ها برای دوری از فشارهای ناشی از صاحبان منافع خاص
ناشران، روزنامه نگاران و گروههای رسانه ای مختلفی، مسئولیت اجتماعی را به گونه های مختلف تعریف می کنند. به طور قطع این تعریفها نسبی است و گاهی اوقات این تعارف گنگ و مبهم است. و هیچ راه حلی که همه روی آن اتفاق نظر داشته باشند و آن را به اجرا بگذارند دست یافتنی نیست. در واقع نکته کلی مسئولیت اجتماعی این است که توسط خبرنگاران تبیین می شود ولی هرگز اجرا نمی شود اما اگر دولت آن را تبیین و اجرا کند چیزی بیش از نظام اقتدارگرای پنهان شده به شمار نمی آید. خبرنگاران مختلف دیدگاههای مختلفی نسبت به عملکرد مسئولانه دارند و این تنوع دیدگاهها ، متمایز کننده این گروه از جامعه اقتدارگرایان است. جان مریل از دانشجویان علوم ارتباطات می نویسد نظام مطبوعات مارکسیستی یا کمونیستی خود را مسئول اجتماعی می داند و مطمئنا مسئول نظام اجتماعی خودش می باشد. (پیترسون ۱۹۹۳)
در پاسخ به مریل باید گفت فرق اینجاست که جامعه کمونیستی وحدت گراست در حالی که ما در جامعه کثرت گرا زندگی می کنیم. مسئولیت در جامعه کمونیستی را می توان تعریف، از محدودیت خارج و آن را اجرا کرد. مسئولیت در یک جامعه تکثرگرا هرگز این قدر دقیق نیست. برخی از روزنامه ها و مجلات امریکایی از جنگ ویتنام حمایت می کنند برخی دیگر با آن مخالفند چنین اختلاف نظر و تضادی در یک جامعه اقتدارگرا غیرقابل تصور است.