نشانه تصویری، نشانهای است که میان صورت و مفهوم آن شباهتی عینی و تقلیدی است. شما هر روز با انبوهی از نشانههای تصویری در برنامههای تلویزیونی، پوسترها و تابلوهای مسیر عبورتان، عکسهای مجلات و روزنامهها، نقشهای تمبر و بسیاری نشانههای تصویری دیگر مواجه هستند. گزارشی که در فصلهای گذشته درباره یک تحقیق پیرامون نشانههای بینالمللی عرضه شد، نمونهای از آن نشانههای تصویری بود. دنیس در مورد این گونه از نشانههای بینالمللی مینویسد:
«نشانههای تصویری بین المللی نیز بخشی از کدهای ارتباطات انسانی امروز را تشکیل میدهد. برخی از آنها دقیقاً یک نشانه قراردادی یا یک نماد هستند، مثل صلیب سرخ بینالمللی. برخی نیز همان حالت نشانه تصویری را دارند، اما با این تلاش که هرچه بیشتر ساده شده و سریعتر درک شوند. از این نشانهها در بازیهای جهانی المپیک، فرودگاهها، نمایشگاهها و جلسههای بینالمللی سیاسی استفاده میشود و از آنها برای راهنمایی افراد برای دستیابی به رستوران، اورژانس، باجههای بلیط، پست و غیره استفاده شده است. این نشانههای بینالمللی نباید نیازی به یادگیری داشته باشند و قصد از تهیه آنها این است که گیرنده پیام را در همان نظر اول آن را درک کند.»
دکتر “مارگارت مید” مردمشناس فرهنگی پیشنهاد میکند که جهان نیازمند مجموعهای از نشانهها و علائم بین المللی غیرمبهم است تا بتواند از سوی مردمان ساکن کشورهای گوناگون با زبانهای مختلف و حتی اعضای فرهنگهای ابتدایی به راحتی فهمیده شود. اگر چنین شود، انسان قادر به تحرک بیشتر در جهان خواهد بود؛ اگر چنین شود، دیگر مسافران گرسنه، وحشتزده و سردرگم را که به کندی سفر خود را ادامه میدهند کمتر میتوان دید. آن چه دکتر مید پیشنهاد میکند، گسترش نوعی “اسپرانتوی تصویری” است.
نشانههای قراردادی (رمز)
نشانه قراردادی یا وضعی که در زبان فارسی به آن نماد میگویند و مترادف کد و سمبل نیز برای آن به کار میرود نشانهای است که میان صورت و مفهوم آن نه شباهت عینی است و نه رابطه هم جواری بلکه رابطهای است قراردادی نه ذاتی و خود به خودی.
وسعت و گوناگونی کاربرد نمادها در ارتباطات انسانی امروز، بسیار بیشتر از کلمات و لغات است. نمونههایی را برایتان نقل میکنم:
* بوقهای سهگانه تلفن (بوق اشغال، بوق آزاد، زنگ تلفن) همه نمادند.
* درجات مختلف نظامی در کشوهای مختلف و با شکلهای گوناگون انواعی از نمادها هستند.
* چراغ راهنمایی و رانندگی، سوت پلیس سر چهارراه، پخش آرم نظامی از رادیو به هنگام شروع حمله نظامی و وجود تحولات در جبهه، صدای سوت داور مسابقه فوتبال به نشانه قراردادی شروع یا پایان مسابقه، عصای سفید یک فرد نشانه قراردادی نابینا بودن او، اتومبیلی که روی آن گل و روبان نصب شده است نشانه قراردادی عروسی، لباس مشکی نشانه قراردادی عزا، خاموش شدن چراغ اتوی برقی نشانه قراردادی گرم شدن اتو، رنگ عمامه سیاه و سفید نشانه قراردادی سید یا سید نبودن روحانی، انگشت بالا بردن کودکان محصل نشانه قراردادی اجازه پرسش یا خروج از کلاس، پوشیدن لباس قرمز از سوی طرفداران تیم باشگاهی پیروزی و آبی از سوی طرفداران باشگاه استقلال نشانه قراردادی حمایت آنان از آن باشگاه، زدن تک بوق به شیوه خاص از سوی رانندگان اتومبیل برای یکدیگر نشانه قراردادی سلام و زدن بوق ممتد، نشانه قراردادی اعتراض به تجاوز در رانندگی، نشان دادن دو انگشت دست به صورت ۷ نشانه قراردادی پیروزی، عکس پرستاری که انگشتش را روی بینی قرار داده است نشانه قراردادی سکوت، در یک مسابقه کشتی بلند کردن دست یکی از دو حریف نشانه قراردادی پیروزی او، وجود حجله در یک محل نشانه قراردادی درگذشت جوانی ناکام، فشردن دست دیگری به هنگام دست دادن نشانه قراردادی محبت بیشتر و …
* در برخی از نقاط ایران هرگاه نانوا کار و رفتار کارگری را نپسندد و بخواهد او را «جواب دهد» و بیکار کند به ترازودار میسپارد او را «رد کند». وقتی کار روزانه کارگر پایان یافت و برای دریافت مزد نزد ترازودار رفت، ترازودار یک چای شیرین برای او به قهوهچی سفارش میدهد. کارگر با چنین سفارشی مقصود او را میفهمد و بی گفتوگو «رخت بندی» خود را برمی دارد و از همکاران خود خداحافظی میکند و میرود.
این انواع نشانههای قراردادی طیف وسیعی از مرزهای مصرفی جوامع ابتدایی و مدرن را تشکیل میدهد.
در تصاویر بعدی، میبینیم که علائم به کار برده شده الزاماً مشابهتی با آن چه نماینده آن هستند ندارند. معنیهایی که به آنها دلالت دارد صرفاً براساس توافقی است که انجام گرفته است. ما با دیدن آن تصاویر نمی توانیم بفهمیم که قصد، ارسال چه پیامی است، چرا که از توافق و قرارداد مربوط به آن بیاطلاع هستیم. همانطور که در مورد زبان، به طور اعم چنین مطلبی صدق میکند.
گروه اول از تصاویر، مربوط به زبان علائم مورد استفاده یک بیاباننشین موریتانیایی است.
گروه دوم، مربوط به زبان علائم، یک تماشاچی و شرطبند مسابقات اسبدوانی در یک جامعه مدرن است.
نمادها، نشانههای مجردی هستند که مفهومی جز آن چه برای آنها در نظر گرفته شده است ندارند.
دنیس در مورد تاریخچه نماد مینویسد:
«قدیمیترین نمادی که در دسترس است، علامت جمعه مانندی است که مکرراً در نقاشیهای غار آلتامیرا ولاسکوکس دیده میشود. این علامت دقیقاً نشانه قراردادی یا یک نماد است. آن را نمی توان یک نشانه تصویری دانست زیرا به هیچ شکل طبیعی شبیه نیست. امروزه به هیچوجه نمی توان این رمز را رمزخوانی کرد. فرد یا گروهی که آنها را این سو و آن سوی آن غارها کشیده اند. سالها پیش، از این جهان رفتهاند و هیچ کلیدی برای ما برجای نگذاشته اند. حیوانات نقاشی شدهای که در میان آنها، این نشانههای مستقل دیده میشوند به آسانی شناخته میشوند. اما هدفی که برای آن نقاشیهای هنرمندانه روی دیوار غار وجود داشته اکنون برای ما کاملاً ناشناخته است.»
دنیس در ادامه مینویسد: «علمیترین توضیحی که از هدف این نقاشیها میتوان مطرح کرد باید براساس همان موضوع «توتم» باشد. استفاده از این توتمها به عنوان علائم تمیزدهنده خانوادهها و بستگیهای اجتماعی، ریشهای بسیار قدیمی دارد که در طول تاریخ تمدن بشر موارد زیادی از آن دیده شده است. مردم ابتدایی، مکان اجتماعی خود و اهمیت نامهای خود را از طریق حیوانات یا نشانههایی از طبیعت- که خانوادههای آنان و احتمالاً قبایل آنان را معرفی میکرد- مشخص میکردند. توتمها محدوده رفتار قابل قبول اجتماعی را تعیین کردند. توتمها همچنین شاخص بسیاری از هنرهای جوامع ابتدایی است که قدرت به خصوصی به آن نسبت داده شده است. عمر طولانی، موفقیت، سلامتی، زاد و ولد و حمایت در مقابل بلا، یا برخی از نعمتهای همراه با توتم است. برای فرد «نادان و آسیبپذیر» ابتدایی اهمیت این توتمهای اسرارآمیز از اطمینانی که به او میداد سرچشمه میگیرد.
توتمها هنوز نیز ترکیبات زندهای از ارتباطات انسانی معاصر به دست میدهند. شجاع هنوز به عنوان شیردل شناخته میشود. بسیاری تولیدات تجاری از طریق شیوههای توتمی بازاریابی میشوند- لاستیک اتومبیلی با این علامت به بازار میآید که پنجه قوی یک پلنگ در گرفتن زمین برای حرکت سریع روی آن ثبت شده است یا عرضه بنزین با قدرت توتمی نمایش یک ببر به بازار عرضه میشود. توتمها در نام فامیل خانوادهها نیز دیده میشود مثل ولف (به معنای گرگ)، یا در فارسی مثل شیرزاد».
ما در ارتباطات روزمره خود از کدهای غیرکلامی نیز استفاده میکنیم. اگرچه برخی از دانشمندان، آن دسته از حرکات ما را که براساس قوانین مربوط به قرارداد کدها شکل گرفتهاند ارتباط غیرکلامی نمی دانند. “شولمن” و “پنمن” به ترتیب از دانشگاه واشنگتن و دانشگاه ملبورن در این مورد مینویسند: «… یک طرح پیشنهادی برای تفکیک ارتباط کلامی و غیرکلامی، اعتماد به درجه حساسیت کدی است که به کار میرود و برمبنای حضور یا عدم حضور قوانین کدگذاری مخصوص است. بنابراین حرکت سر به معنای بله در جواب یک سئوال میتواند ارتباط کلامی به حساب آید.»
به هر حال در مبحث پیامهای غیرکلامی به طور مفصل در این مورد صحبت خواهیم کرد. به مثالهای زیر که باز هم از همان آرشیو شخصی نقل شده است نگاه کنید.
* مسافر منتظر تاکسی، وقتی تاکسی نزدیک میشود با دستش یک دایره فرضی را در هوا رسم میکند به معنای آن که مقصد او، میدان بعدی است.
* از از شخصی درخواست کاری بکنید او ممکن است دستش را روی چشم خود بگذارد به نشانه پذیرش کامل درخواست شما.
* ممکن است در جایی منتظر ایستاده باشید، دوستی از دور شما را ببیند، ممکن است کف دستش را بالا نگهدارد به صورتی که انگشت شصت او جداً از بقیه باشد و با مختصری چرخاندن آن و حالت صورت، ابروها و چشمها از شما سئوال کند: قضیه چیست؟
* برخی از افراد با گاز گرفتن انگشت خود، حالت افسوس و پوزش به خود میگیرند.
* وقتی برای کسی موضوع گرفتاری خود را تعریف میکنید، ممکن است مخاطب شما، با فرو بردن هوا به درون ششها و بیرون آوردن آن به حالت نفس عمیق، افسوس و تأسف خود را بیان کند.
* دیده شده است که برخی از افراد با زدن انگشت نشانه روی مچ دست چپ از دیگری ساعت را سئوال میکنند.
* برخی از مردم، بامالش انگشت شصت روی انگشت نشانه به طرف میفهمانند که پول میخواهند.
* گزارش شده است که در یکی از جادهها، یک اتومبیل سواری از اتوبوسی که چراغ راهنمای آن بیجهت روشن بود سبقت گرت و سپس راننده دست چپ خود را از شیشه بیرون آورد. انگشتان دستش را باز کرد و سپس مشت کرد. این کار را چندبار تکرار کرد، راننده اتوبوس متوجه شد و چراغ چشمکزن راهنما را خاموش کرد. (در اینجا نیز در این پیام، از نشانههایی استفاده شده که به نشانههای تصویری نزدیکتر است تا نشانههای قراردادی).
مثالهای فوق همگی زبان- علائم، زبان اشارهای و زبان بدنی هستند و همگی آنها دارای کد و یا دارای نشانه قراردادی هستند. اما حیطه زبانهای غیراشارهای و غیربدنی، صرفاً در محدوده زبان بیانی و نوشتنی نیست.
در مشرق زمین نشانههای قراردادی بسیاری وجود دارد که برای متمایز نشان دادن زنان از دختران به کار میرود. خالی که زنان هندی روی پیشانی خود میگذراند از آن جمله است زیرا دختران هندی چنین کاری را نمی کنند. در اینچه برون- در ترکمن صحرای ایران- کلاهی که با نقشهای سوزندوزی زینت شده است تا زمانی از سوی دخترها به کار میرود که دختر شوهر نکرده است. همین دخترها وقتی شوهر کردند کلاه خود را که “برک” نام دارد از سر بر میدارند و به جای آن از یک پیشانیبند و یک روسری به نام “پوپک سالق” استفاده میکنند. در واقع برک نشانه قراردادی تجرد و پوپک یالق نشانه قراردادی تأهل است. در بندرعباس و قسمتی از مناطق جنوب ایران، نداشتن نقاب صورت، نشانه مجرد بودن دختر است. به این ترتیب مردم از نشانههای قراردادی خال روی پیشانی، کلاه برک و نقاب، در مورد مجرد و متأهل بودن مخاطب خود پیام دریافت میکنند.
در قدیم وقتی هنوز در بازکنهای برقی برای درب منازل نصب نشده بود، در نقاطی از ایران درکوبهای فلزی نصب شده بود که اهالی خانه از صدای آنها میفهمیدند که آیا مراجعه کننده مرد است یا زن. این آگاهی از این نظر مهم بودکه اهل خانه برای باز کردن در، حدود حجاب خود را میتوانستند تنظیم کنند یا اینکه طبق رسم، مرد یا پسربچهای را برای باز کردن در به دنبال صدای درکوب مردانه بفرستند.
درکوبها به دو شکل ساخته میشد: زنانه و مردانه. درکوب زنانه را به لنگه طرف چپ در و مردانه را به لنگه راست در نصب میکردند. شکلهای درکوب زنانه با مردانه نیز با یکدیگر اختلاف کلی داشت به نحوی که صدای هر کدام از آنها کاملاً قابل تمایز با دیگری بود. درکوب مردانه اغلب به شکل کله شیر یا دستی که یک گوی فلزی رادر میان پنجهها نگه داشته بود ساخته میشد. اما درکوب زنان ظریفتر و معمولاً به شکل گلوبند زنانه ودستبند و قلب ساخته میشد. به این ترتیب تفاوت شکل و وزن آنها ایجاد دو صدای مختلف میکرد.
به این ترتیب اغلب اهالی منزل، صدای متمایز و قراردادی این دو درکوب را میدانستند. حتی در مواردی نوع عمل با درکوب نیز به صورت قراردادی، رمزی را تشکیل میداد. مثلاً پدر خانواده دو ضربه میکوبید یا اگر عجله برای باز کردن بودن، ضربههای ریز و ممتد زده میشد. هنوز درمناطقی چون یزد و کاشان و … آثاری از این درکوبها دیده میشود.
در میان آداب و رسوم شرقیها از نشانههای قراردادی بسیاری میتوان اثر جست. مثلاً در برخی از نقاط شمالی ایران یا در مناطقی از خراسان (مثل بیرجند) وقتی میهمان آخرین چای را خورد، اگر دیگر میلی به خوردن نداشته باشد فنجان یا استکان را واژگون داخل نعلبکی میگذارد. این نشانه قراردادی است حاکی از آن که برایش دیگر چای نیاورند. حتی از نشانههای کاملاً قراردادی مثل همانها که در خانوادههای اشراف اروپا در قرون گذشته رسم بود نیز در ایران آثاری است.
تمغا(نشان-داغ) از آن دسته نشانههاست که در میان ترکمنها رایج بوده است. “رشید الدین فضل الله” درکتاب جامعالتواریخ، از بیست و چهار طایفه اوغوز نام میبرد که در زمان او هر یک از آن بیست و چهار طایفه یک تمغا یا نشان مخصوص به خود داشتند و هر چهار طایفه یک اونقون که میتوان آن را نوعی توتم (توتِمها اجسامی نمادین هستند که در اقوام بومی بیشتر قارهها کاربردهای آیینی دارند-ویکی پدیا ) دانست، برای خود میشناختند که مورد احترام افراد همان چهار طایفه بود. به این ترتیب این بیست و چهار طایفه، دارای بیست و چهار نشان و شش توتم بودند. توتمهای ترکمنها را انواع عقابها و شاهینها تشکیل میداد. هنوز نیز میتوان در گورستانهای ترکمنان، آثاری از این توتمها به صورت ساده شده به شکلهای مجسمههای چوبی یا سنگی و همچنین بر نقش و نگارهای نمد و گلیم و قالی مشاهده کرد. با این تمغاها گلههای گوسفند، ثروتها و فرمانهای هر طایفه مشخص میشد.
حالا آن نشانههای قراردادی از طایفههای ترکمن صحرا یا شوالیهها گرفته شده و به شرکتها و مؤسسات تجاری و غیره سپرده شده است. مؤسساتی که هر کدام آرمی دارند. دنیس درمورد این نشانههای قراردادی خانوادگی مینویسد:« هنگام ظهور تشریفات خانوادگی در اروپای غربی، نشانههای توتم مانندی طراحی شد که به وسیله شوالیهها بر سپرها و بیرقها حمل میشدند. این علائم خانوادگی منحصر به اروپای غربی نبودند، بلکه به وسیله پادشاهان، رؤسای قبایل، کلیساها، جنگجویان، ارتشها و کشورها (به صورت علامت روی پرچم ملی) پذیرفته شدهاند…
استفاده از نشانههای قراردادی خانوادگی، نمایندهای از تفخر، اتحاد خانوادگی و مفاهیمی از این قبیل بود. در این نشانهها، شکلهای مستقل مانند مربع، دایره، مثلث، ستاره و تصاویری از حیوانات افسانهای و غیره به چشم میخورد… در عصر حاضر، استفاده از نمادها، آرمها و نشانههای شرکتها و کالاهای تجاری پاسخی است به نیازهای مشابه همان نیازهای شوالیهها برای داشتن آرمی مخصوص. در عصر حاضر نمادگرایی برای شناخت بردی به تدریج از بین رفته است و جای خود را در مقولات گستردهتری از پیوستگیهای گروه مانند احزاب سیاسی، باشگاهها، مذاهب، دانشگاهها، شرکتها و غیره داده است. برای همگی دارندگان این نمادها، یک اصل محترم است
” هرچه قدیمیتر، بهتر “. چرا که هر نشانه قراردادی که دوام بیشتری بیابد و ماندگارتر باشد، در ذهن مردم بیشتر جای حواهد گرفت. در قرن بیستم، آرمها به تدریج از ارائه تصاویر طبیعی به نوآوریهای مجردتری تبدیل شده است.»
دنیس برای اثبات نظر اخیر خود تصاویری از تحول آرم راهآهن انگلستان را نشان میدهد. او این تحولات را به عنوان نمونه پیشرفت از واقعگرایی به تجرد میداند. آرم نخست که مربوط به سال ۱۸۷۰ است از یک ستاره هفت پر که در آن تصویر دقیقی از یک لکوموتیو نقش شده بود و بالای آن یک تاج قرار داشت تشکیل شده است. آرم مربوط به سال ۱۹۴۰ راهآهن انگلستان، تصویر شیری است که روی تاجی ایستاده ودر میان دست خود یک چرخ قطار را نگه داشته است. آرم ۱۹۵۰، شیر نمادینی است که روی چرخی ایستاده. آخرین آرم که مربوط به سال ۱۹۶۵ است، خطوطی کاملاً نمادین و قراردادی و بدون هیچ تصویر خاصی انتخاب شده است. مشابه این تحول در آرم شرکتهای قدیمی ایران مثل بیمه ایران مربوط به ۱۳۱۴ و ۱۳۵۴ دیده میشود.
بازمی گردیم به کدها، علامتها و نشانهها، خلاصهای از نوشتههای دنیس را در این باره با هم میخوانیم:
«در یک نگاه وسیع به ارتباطات انسانی معاصر، نمادها، علائم و نشانهها قلمرو مخصوصی را دربر میگیرند. آنها دارای کاربردی اساسی برای بیان و تفسیر کنشهای متقابل و روابط میان افراد در گروههای اولیه و ثانویه و در موجودیتهای ملی هستند. علائم بصری، اطلاعات واقعی را عرضه میکنند و گسترش و کاربرد آنها نباید با تولید نشانههای قراردادی و نمادها اشتباه گرفته شود.»
در جوامع توسعه یافته که از تکنولوژی برخوردارند، نیاز به درک فوری پیامها سبب شده است که علائم و نشانهها در ایجاد پاسخ سریع نقش مؤثری ایفا کنند. توجه محض آنها به ضروریات و آسانی ساخت آنها موجب درک سریع و به خاطرسپاری آسان میشود. علائم راهنمایی و رانندگی نیز به صورت نمادهایی برای ارتباطات انسانی، در تمامی جادههای جهان جای گرفته است. بسیاری از این علائم، آن قدر قراردادی هستند که کاملاً مشابه حروف الفبا عمل می کنند. مثلاً علامت پارکینگ ممنوع، به تنهایی فقط یک نماد قراردادی است، آن قدر که نیاز به اضافه کردن عبارت «پارکینگ ممنوع» را دارد.
در تصاویر بعد که از کشورهای مختلف تهیه شدهاند، حضور این علائم را در جهان میبینیم.
امروزه تلاش برای هرچه سادهتر کردن نمادها، هنوز ادامه دارد. دنیس مثالهایی در این زمینه میآورد و مینویسد: «بنگاه خبر پراکنی بریتانیا، تبدیل به بی.بی.سی شده همانطور که شرکت ماشینهای تجاری بین المللی تبدیل به آی.بی.ام شده است. این مخصوص تجارت نیست. در زمینههای فرهنگی و نظامی نیز موارد مشابه بسیار دیده میشود. مثلاً یونسکو، مخفف سازمان متحد ملی آموزشی علمی و فرهنگی است.
(در ایران نیز موارد مشابه در چند سال اخیر دیده شده است مثلاً به نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی میگویند نزاجا.)
دیوید برلو در ادامه مبحث مربوط به رمز مینویسد: «زبان یک کد است. حروف کد هستند. کلمههای یک زبان کد هستند، شامل عناصر (اصوات، حروف، کلمات و غیره) که با دستورهای ویژهای ساخت مییابند.
فرض کنید، اگر یک سری نمادها رامقابل شما بگذارند و بخواهند تعیین کنید که آیا آنهاکد هستند یا نه. باید به نظارت این مسئله بپردازید که برای ترکیب این عناصر (این نمادها) روش منظمی به کار رفته است؟ و آیا در طرز قرار گرفتن عناصر، هماهنگی وجود دارد؟
از چنین سیستمی برای بازسازی زبانها و خطهای متروک و مرده استفاده میکنند. مثلاً خواندن خط میخی برای نخستین بار.
به هر حال زبان چه انگلیسی و چه آلمانی وهر زبان دیگری مجموعهای ازنمادها هستند. از نماد، علاوه بر زبان برای موارد دیگری نیز استفاده میکنیم. موسیقی دارای یک نماد است. دارای لغتهایی است(نتها) و ساختهایی (شیوههایی که نتها را میتوان به صورتی کنار هم قرار داد که برای شنونده بامعنی باشند). اگر ما برخی از موسیقیها را نمی فهمیم و مایلیم بفهمیم باید به یادگیری نمادهای آن بپردازیم. موسیقی هر کشوری دارای فرهنگ لغات خاص خود و همچنین دارای محدودیتهایی در فرهنگ لغات خود است.
ذوق و سلیقه افراد، در مورد موسیقی وابسته به ترکیبی است که نتها در کنار هم قرار گرفتهاند. آنانی که میگویند مثلاً موسیقی کلاسیک را دوست ندارند به سادگی فقط ممکن است علت عدم علاقه آنها ندانستن نمادها و ساخت آن موسیقی باشد.
نقاشی نیز به همین ترتیب از نمادها تشکیل شده است و دارای فرهنگ لغات است. این فرهنگ لغات همان عناصری است که نقاش از آنها برای نقاشی استفاده میکند. او از ترکیب این عناصر، به یک ساخت دست میزند. نقاشان آماتور، همان ساختی را که نقاشانی چون “رنوار” یا “وان گوگ” استفاده میکنند، به کار نمی برند. این ساخت از عناصر، ویژه وان گوگ و رنوار است. شیوهای که کار آنها را از دیگران متمایز میکند.
به همین ترتیب، موسیقی دانان آماتور، به همان شیوه که “بتهوون” ، “باخ” یا” بارتوک” به عناصر، ساخت میدهند، این کار را نمیدانند. این موضوع درباره رقص نیز صادق است.»
درحال حاضر، ما فقط دانش کمی درباره عناصر و ساخت رقص، یا برنامههای رادیویی و تلویزیونی یا میزانپاژ و صفحهبندی روزنامهها و مجلهها داریم. هنوز یک گرامر و دستور زبان تدوین شده کامل برای این نمادها، به وجود نیامده است. تجربیات موجود در این زمینه کافی نیست. هنوز در بیان این موضوع که چه قوانینی در ساخت و تولید این پیامها حاکم است مشخص نشده و هنوز معلوم نشده است که فرهنگ لغات آنان چیست. به همین دلیل آموزش این گونه از پیامها با دشواریهایی مواجه است.
برلو میافزاید:« ممکن است برخی از دستاندرکاران رقص یا برنامهای رادیو- تلویزیونی معتقد باشند که سیستمهای نمادسازی این رشتهها در حوزه هنر است. بنابراین عناصر آنها قابل تفکیک و آموزش مثل یک زبان نیست.» او میگوید: «من چنین بیانی را منطقی نمیدانم، این مسخره است که فکر کنیم وان گوگ تمایل به داشتن اطلاعات بیشتر درباره ترکیب رنگها نداشته است.»
برلو تأکید میکند که اگر مقصود ما ازکلمه هنر آن باشدکه «هنر یعنی چیزی بدون سیستم یا بدون دانش از آنچه ما انجام میدهیم» درواقع چنین مقصودی ناشی از ناآگاهی در زمینه نمادهایی است که درحوزهای خاص به نام هنر مورد استفاده قرار میگیرد. اما اگر مقصود ما از هنر کوشش برای ساخت عناصر اصلی با شیوه ها است که بهترین بیان رادارد تا بتواند هدف ما را به بهترین وجه جامه عمل بپوشاند یا بهترین تأثیر را در گیرنده داشته و یا معنی مورد نظر را برای گیرنده داشته باشد، آنگاه لحظهای میرسدکه ما نیاز به آموزش و آگاهی از فرهنگ لغات و دستور زبان و هنرها خواهیم داشت.
برلو در انتهای بحث خود درباره کد پیام میگوید: «هرگاه پیامی را رمزگذاری میکنیم، باید تصمیم اصلی خود رادر مورد نمادها و رمزهایی که به کار بردهایم بگیریم. باید تصمیم بگیریم:
الف. کدام کد (رمز یا نماد)
ب. کدامیک از عناصر رمز
ج. چه روشی را برای ساخت عناصر رمزها انتخاب کنیم.