برندینگ، چیزی فراتر از ایجاد لوگو یا شعار و کمپین تاثیرگذار است؛ این فراگرد، هنر برقراری تعادل میان احساسات و منطق مخاطبان و جادوی «جذب» است. در واقع تا زمانی که احساسات و قدرت تفکر افراد درگیر نشود، برندینگ مطلوبی اتفاق نمی افتد و یا دوام و ماندگاری مناسبی نخواهد داشت.یکی از بهترین مدلهای برندینگ که میتواند تعادل احساس و منطق را بیان کند، مدل DREK است که بهعنوان یک چارچوب قدرتمند مطرح شده و شامل چهار عنصر کلیدی برای جذب و حفظ مخاطبان است:پ
- تمایز Differentiation
- ارتباط Relevance
- تعامل Engagement (احترامEsteem)
- دانشKnowledge
در این مدل دو عنصرارتباط واحترام بر احساسات و عواطف و دو عنصرتمایز ودانش بر منطق و تفکر مخاطبان تاثیرگذار است و با برقراری تعادل میان منطق و احساس سعی در تقویتبرند دارد. در واقع از یک سو عقلانیت و منطق، پایه و اساس تصمیمگیریهای آگاهانه مشتریان است و از سوی دیگر احساسات، بخش غیرمنطقی اما تأثیرگذار در تصمیمگیریهای مشتریان است، بنابراینمدلDREK، از طریق ارتباط و تعامل، به برندها کمک میکند تا احساسات مخاطبان را برانگیزند و ارتباطات عاطفی برقرار کنند.
- تمایز (Distinctiveness): خلق هویت منحصربهفرد
تمایز همان ویژگیای است که برند را از رقبا متمایز میکند و اولین گام در جلب توجه مشتریان است. یک برند متمایز، در میان حجم زیاد اطلاعات رقابتی برجسته میشود و هویت خود را در ذهن مشتریان تثبیت میکند. لذا مشتری از طریق منطق خود ارزشهای منحصربهفرد برند را شناسایی کرده و برای آن اهمیت قائل میشود. - دانش (Knowledge): ایجاد آگاهی و شفافیت
شناخت و آگاهی از برند، پیشنیاز هر نوع ارتباط موفق است. برندها باید اطمینان حاصل کنند که پیامها، ارزشها و پیشنهاداتشان بهدرستی به مخاطب منتقل میشود. مشتری با تحلیل اطلاعات و دانش ارائهشده، به این نتیجه میرسد که برند میتواند نیازهای او را برآورده کند. - ارتباط (Relevance): پاسخ به نیازهای احساسی
ارتباط به معنای هماهنگی برند با نیازها، خواستهها و ارزشهای مخاطب است. زمانی که یک برند بتواند احساس کند که بخشی از زندگی مشتریان است، ارتباط عمیقی ایجاد میشود. مشتری از طریق ارتباط عاطفی احساس میکند که برند نهتنها یک محصول، بلکه بخشی از هویت او است.پ - تعامل (Engagement): ایجاد تجربههای بهیادماندنی
این بخش که در برخی از منابع با احترام(Esteem) نیز جایگزین شده است، از طریق ایجاد تجربههای مثبت و جذاب، یکی از مهمترین روشهای تقویت وفاداری مشتریان است. برندها باید تلاش کنند تا مخاطبان را درگیر خود کنند و تجربیات بهیادماندنی برای آنها خلق کنند. مشتری از طریق تعامل نزدیک با برند، احساس تعلق و رضایت عاطفی پیدا میکند.
تعادل مغز و قلب در برندینگ
برندینگ موفق زمانی حاصل میشود که تعادلی مناسب میان عناصر منطقی و عاطفی برقرار شود. این تعادل باعث میشود که برند از طریق ارائه دلایل منطقی و شفاف، اعتماد_مشتری را جلب کرده و با ایجاد احساسات مثبت و ارتباط عمیق، علاقه و وفاداری_مشتری را تقویت کند.
تعادل بین مغز و قلب در برندینگ، رمز موفقیت برندهای بزرگ است. مدل_DREK با تبیین این عناصر، راهنمایی مؤثر برای برندها ارائه میدهد تا هم از لحاظ منطقی و هم احساسی مخاطبان را جذب کنند. برندهایی که بتوانند این تعادل را برقرار کنند، نهتنها مشتریان را جذب میکنند، بلکه آنها را به حامیان وفادار خود تبدیل خواهند کرد.
✍️ سیدحسین قوامی