متن ارائه شده برای دهمین کنفرانس روابط عمومی و صنعت با موضوع «نقش روابطعمومی در مدیریت بحران ناترازیها و توسعه صنعتی»
در یکی از روزهای گرم و آفتابی مرداد سال ۱۴۰۱، سیل ویرانگری نقاط مختلف کشور را فرا گرفت و خسارات جانی و مالی بسیاری بر جا گذاشت. در شهرستان استهبان استان فارس یکی از اولین نفراتی که از وقوع سیل مطلع شد، جوانی ۳۰ ساله و اهل روستای باغشاد، به نام «رضا علیپور» بود که هنگام فعالیت در مزرعه پرورش ماهی متوجه وقوع سیل شده و به اتفاق دوستان خود با موتور در بستر رودخانه راه افتاده و به سرنشیان خودروهایی که در کنار رودخانه اتراق کرده بودند هشدار داد و از آنها خواست که از رودخانه فاصله بگیرند؛ اما با توجه به آفتابی بودن هوا کسی حرفش را قبول نکرد! بنابراین ایده خلاقانهای به ذهنش رسید و با سنگ به شیشه ماشینها زد، تا رانندهها به بهانه تعقیب او از رودخانه فاصله بگیرند! در این میان حتی شیشه برخی از ماشینها شکست، اما جانشان نجات پیدا کرد.
اندکی این جوان فداکار و داستان جذابش را رها کنید تا متن برخی از اخبار در خصوص ناترازی انرژی را مرور کنیم!
- طبق آمار رسمی شرکت پالایش و پخش که ۲۷ دی اعلام شد، تولید روزانه بنزین ۱۰۷ میلیون لیتر است، در حالیکه میانگین مصرف ۱۲۵ تا ۱۳۰ میلیون لیتر است، یعنی با حدود ۲۰ میلیون لیتر کمبود بنزین مواجه هستیم.
- آمار مصرف گاز در کشور به گفته مدیرعامل شرکت ملی گاز ایران در روز ۲۰ بهمن، ۸۸۰ میلیون مترمکعب اعلام شد که بنا به اعلام برخی منابع با ناترازی بین ۲۵۰ تا ۳۰۰ میلیون مترمکعب مواجه است.
- بر اساس اعلام دبیر انجمن انرژیهای تجدیدپذیر در تابستان امسال، ظرفیت تولید برق کشور حدود ۷۰ هزار مگاوات است و حدود ۱۸ هزار مگاوات ناترازی برق در کشور وجود دارد.
نمونههای اشاره شده به همراه سایر کمبودها و ناترازیهای موجود، محصول مشترک دو جریان است؛ در یک سمت «رکود توسعه و تولید» و در سوی دیگر «مصرف بی رویه و غیر استاندارد» قرار دارد که فرزند نامشروع آن، عدم توسعه یافتگی و بیبرنامگی و یلگی در مدیریت ناترازی است. (البته عدد و ارقام مربوط به میزان ناترازی بسته به تعداد گویندگان و سطح مسئولان متفاوت و ضد و نقیض است که این هم یکی از مشکلات موجود برای حل مسائل است! ولی اصل و نفس وجود ناترازی، تنها موضوعی است که استثنائا بر سر آن «وفاق» وجود دارد!)
اکنون سئوالی که مطرح میشود این است که نقش روابط عمومی در مدیریت بحران ناترازی ها و توسعه صنعتی چیست؟!
پاسخ به این سوال را در دو سطح «کنشگرا» و «واکنشگرا» میتوان بررسی کرد، نخست سطح «کنشگرا» است که با نگاهی تحلیلی و تحقیقی، بر چرایی موضوع تمرکز دارد و بر اساس مدل هارولد لاسول به سئوالات «چرا؟» و «چگونه؟» میپردازد. طبیعتا این سطح بسیار عمیق و زیربنایی است و به جای پرداختن به معلولها به علتها میپردازد.
روابط عمومیها در سطح کنشگرا میتوانند به ریشههای بروز چنین مسائلی پرداخته و با پاسخ به سئوالاتی مانند اینکه «چرا دومین دارنده ذخایر گازی و سومین دارنده ذخایر نفتی جهان با ناترازی انرژی مواجه است؟» یا «چرا صادرکننده بنزین در سال ۱۴۰۰ به وارد کننده بنزین در سال ۱۴۰۳ تبدیل شده است؟» و چراهای گوناگونی که به علل وقوع چنین نقصانهایی پرداخته و با ارائه پاسخهای تحلیلی، به اصلاح ریلگذاری و بهبود سیاستگذاری کمک میکند.
اما در سطح «واکنشگرا»، روابط عمومیها منتظر میمانند تا رویدادی رخ داده و در مقابل آن اقدامات واکنشی مختلفی را برنامهریزی و اجرا نمایند. مثلا پس از وقوع ناترازیهای انرژی، میتوانند اقداماتی مانند «آگاهیبخشی، اطلاعرسانی و شفافسازی وضعیت بحران»، «آموزش مصرف بهینه جهت مدیریت مصرف»، «مدیریت افکار عمومی و جلب مشارکت جامعه»، «تعامل با رسانهها و مدیریت شایعات»، «تقویت هماهنگی بین سازمانی» و… را در دستور کار قرار دهند و راهکارهای کوتاه مدت و موقتی برای کنترل ناترازی را دنبال کنند.
اینکه روابط عمومیها فعالیت در سطح کنشگرا را انتخاب نمایند یا واکنشگرا را، گاهی یک «انتخاب» و گاهی یک «جبر تاریخی» است، اما هنگامی که زمان فعالیت در سطح کنشگری گذشته است و بحرانی چون سیل واقع شده باشد، تنها و مهمترین اقدامی که روابط عمومیها میتوانند انجام دهند آن است که همچون آن جوان فداکار، با تمام ابزارهای در اختیار، هشدار و آماده باش بدهند و مسئولان و مردم را از وقوع سیل ویرانگری که به راه افتاده، آگاه نموده و خواب زدگان را بیدار نمایند.
✍ سیدحسین قوامی