عوامل مؤثر بر شکل‌گیری افکار عمومی

محمدرضا انواری: افکارعمومی یک نیروی سیاسی است که در قانون اساسی هیچ کشوری پیش بینی نشده است، اما می‌تواند نقش به سزایی در مشروعیت بخشی و یا کشاندن یک حکومت به ورطه سقوط ایفا کند. با شناخت الگوی حاکم بر افکارعمومی یک جامعه می‌توان رفتارهای مردم آن جامعه را در آینده و در حوادث گوناگون پیش بینی کرد. هرچند افکار عمومی از دیرباز مورد توجه حکومت ها و ملت ها بوده اما با به وجود آمدن رسانه‌ها و به خصوص توسعه روز افزون آنها نقطه عطفی در شکل ‌گیری، بروز و ظهور و گسترش افکار عمومی ایجاد گردید.

در پیدایش افکار عمومی، هاله‌ ای از ابهام وجود دارد و همین امر سؤالاتی را در اذهان دانشمندان علوم سیاسی و ارتباطی ایجاد کرده از جمله اینکه شرایط لازم و عوامل مؤثر بر شکل‌ گیری افکار عمومی کدام اند؛ که این مقاله سعی دارد به روش اسنادی ضمن پاسخگویی به این سوالات بعضی از مهمترین این عوامل را تبیین کند. عوامل زیادی در شکل گیری افکار عمومی مؤثر است که رسانه ها، شایعات، رهبران فکری از مهمترین آنها است.

واژگان کلیدی: افکارعمومی، شایعه، رسانه‌ها، رهبران فکری، گروه فشار، مردم

 

مقدمه

افکار عمومی بخشی از نیروی درونی یک ملت را تشکیل می‌دهد، ولی همواره ثابت و یکسان باقی نمی ‌ماند، بلکه در حال تحول و تکامل است. این تحول بر اساس احوال اجتماعی نوع بشر در هر زمان با زمان های دیگر متفاوت بوده و بر حسب قالب اجتماعی خود متغییر است. افکار عمومی نیرویی است که گاهی تخریب می‌کند، گاهی می‌سازد، گاهی تند می‌رود، گاهی آرام می‌گیرد، گاهی سر و صدا به راه می‌اندازد و گاهی خاموش می‌شود! افکار عمومی چیزی جز صدای مردم نیست.۱ افکارعمومی بخشی از تاریخ ملت ها است.

افکار عمومی یک نیروی سیاسی است که در قانون اساسی هیچ کشوری پیش بینی نشده است، اما برای تحکیم و یا تخریب قدرت نقش مهمی ایفا می‌کند. افکار عمومی پدیده ‌ای ثابت و مستقل نیست، بلکه با دیگر پدیده ‌ها پیوند نزدیک دارد از جمله با اکثریت، اقلیت، تبلیغات، رسانه‌های ‌گروهی، قوانین اجتماعی، قالب های ارزشی و فرهنگی حاکم بر جامعه و …. افکارعمومی هر جامعه‌ای در بستر قالب های ارزشی، اجتماعی و فرهنگی آن جامعه شکل می‌گیرد، یعنی هر جامعه‌ای،در حوادث مختلف واکنش های جمعی خاص خود را نشان می‌دهد که از یک جامعه به جامعه دیگر و حتی از یک زمان به زمان دیگر تفاوت می‌کند.

برای جهت دهی به افکار عمومی باید آن بخش خنثی افکار مردم مورد هدف قرار گیرد. به بیان دیگر افکار عمومی در مورد برخی موضوعات کمتر اسیر عقیده خاصی است و به آسانی می‌توان فکر جدید را به مخاطب القا کرد زیرا در مورد موضوعات جدید، ذهنیت قبلی و حساسیت وجود ندارد، بنابراین پیام هایی که در این موضوعات به مخاطب داده می‌شود مؤثرتر از پیام هایی است که بر ضد عقاید ریشه دار و حساسیت برانگیز مخاطب است.۲

در پیدایی افکار عمومی،هاله‌ ای از ابهام و سردرگمی وجود دارد. افکار زمانی مورد بحث قرار می‌گیرد که نمودی عینی و آشکار داشته باشد و از این مرحله به بعد است که بحث رهبری و هدایت افکارعمومی آغاز می‌شود. در ذهن کارشناسان افکار عمومی پیوسته این پرسش مطرح است که در چه بسترها و زمینه‌ های ذهنی، نطفه‌های اولیه رشد می‌کند؟ و چگونه به وسیله رهبران فکری مرئی یا نامرئی همراه با دخالت گروه‌های فشار در چارچوب جغرافیای یک کشور در هم آمیخته و از طریق کانال‌های ارتباطی منتشر و به صورت داوری مردم در یک جامعه باز و بسته نمود آشکار و پنهان دارد.

برخی بر این باورند که افکارعمومی تنها در حکومت‌های مردم سالار وجود دارد و خود این امر نشانگر نوعی مردم سالاری است. در حالی که در واقعیت امر چنین نیست زیرا در بسیاری از کشورها با حکومت‌های خود کامه نیز افکارعمومی وجود دارد و تنها تمایز آن این است که افکارعمومی در کشورهای مردم سالار آشکار و علنی و در کشورهای خودکامه و حکومت‌های مطلقه کم و بیش پنهان و به شکل زمزمه‌های در گوشی جریان دارد. در واقع افکارعمومی زمانی به عرصه ظهور می‌رسد که جامعه نسبت به یک پدیده مهم اجتماعی از خود مقاومت نشان می‌دهد. بنابراین در جامعه‌ای که اشتراک عقیده کامل و اتفاق نظر مطلق وجود داشته باشد، طبیعتا ظهور و بروز افکارعمومی مطرح نیست.۳

 

تاریخچه افکار عمومی

مفهوم افکارعمومی همزمان با ایجاد دولت ها و برقراری ارتباطات سیاسی و فرهنگی بین ملل مختلف شکل و حالت سازمان یافته‌تری به خود گرفت. شاید از آنچه که هرودوت از زبان یک ایرانی به نام «اوتانس» با عنوان «فضیلت سیاسی عقیده عامه» در قرن پنجم قبل از میلاد یاد می‌کند بتوان به عنوان قدیمی‌ترین مطلب که در تاریخ مکتوب بشر درباره افکارعمومی نقل شده، نام برد.۴

قدمت توجه جدی به مفهوم افکارعمومی به زمان افلاطون و ارسطو برمی‌گردد. مدت ها بعد بعضی نویسندگان در نوشته‌های خود به این پدیده اشاره کردند برای مثال «جان سالزبوری» در سال ۱۱۵۹م افکارعمومی را پشتوانه پارلمان و حکومت دانست.۵

پیداش صنعت چاپ، نشریات، مطبوعات و رسانه‌های جمعی، افزایش تعداد خوانندگان و بینندگان را به دنبال داشت و از این زمان تلاش برای تسلط بر افکارعمومی سرعت گرفت. پدیده افکارعمومی در طی قرن ۱۸ میلادی به اشکال مختلف مورد توجه و اشاره بسیاری از نویسندگان و صاحب نظران قرار گرفت. پس از قرن ۱۸ متفکران مختلف از افکارعمومی به عنوان پدیده‌ای که دارای ویژگی های خارق العاده و مرموز است یاد می‌کنند.

با شکل گیری جنگ روانی در فاصله جنگ جهانی اول و دوم به شیوه‌ای متفاوت با گذشته بسیاری از کشورهای درگیر در جنگ نسبت به افکارعمومی داخلی و خارجی توجه خاصی پیدا کردند، چون به اهمیت آن به عنوان یکی از عوامل مهم یاری کننده برای پیروزی بر دشمن پی برده بودند.۶

با شدت گرفتن جنگ سرد بین امریکا و شوری سابق و پیدایش کشورهای در حال توسعه و افزایش نقش آنان، پدیده افکارعمومی نیرو و قدرتی فزاینده پیدا کرد و افکارعمومی به عنوان پشتوانه‌ای مهم در تصمیمات سرنوشت‌ساز در بسیاری از کشورها مورد توجه قرار گرفت به گونه‌ای که دولت ها دفاع از افکارعمومی و احترام به آن را شعار خود قرار دادند.

در این بین قطعا پیداش و گسترش حیرت‌‌آور وسایل ارتباط جمعی و رسانه‌های همگانی، موجب تحول و اقتدار روز افزون افکارعمومی گردیده است تا جایی که امروزه این وسایل از مهمترین ابزارهایی هستند که دولت ها برای ارتباط با مخاطبان، اطلاع رسانی به آنان، کشف و به دست آوردن تمایلات ایشان، تلاش جهت تأثیر گذاری بر افکار مردم و تغییر نگرش و رفتار مخاطبان از آنها استفاده می‌کنند.۷

کتاب ها و مقالاتی نیز در موضوع افکار عمومی نوشته شده است که از جمله می توان به کتاب «افکار عمومی» نوشته لازار ژودیت اشاره کرد۸ و یا مقالات «افکار عمومی نیروی سیاسی کم شناخته»۹، «متقاعد سازی و شیوه های تأثیر گذاری بر افکار عمومی»۱۰، «بررسی تأثیر رسانه ها بر افکار عمومی»۱۱. در این مقالات عمدتا به ماهیت، چیستی، روش های اثرگذاری بر افکار و … پرداخته شده و یا در بعضی یکی از عوامل مؤثر بر افکار عمومی را مورد بررسی قرار داده است.

در این مقاله ما سعی می کنیم ضمن تعریف و بیان ویژگی های تعریف مختار به نقش رسانه ها، شایعه، رهبران فکری و گروه های فشار در شکل گیری افکار عمومی بپردازیم و دو عامل رسانه ها و شایعه را به دلیل تاثیرات بیشتر بر افکار عمومی مورد بررسی دقیق تر قرار می دهیم و با ذکر مثال های عینی خصوصا در بحث شایعه تبیین شفاف تری از چگونگی تاثیر آن بر افکار ارائه می دهیم.

 

اهمیت و ضرورت بحث

با شناخت الگوی حاکم بر افکارعمومی یک جامعه می‌توان رفتارهای مردم آن جامعه را در آینده و در حوادث گوناگون پیش بینی کرد.۱۲ این امر برای حاکمان و سیاسیون از یک طرف و جامعه شناسان و روان شناسان اجتماعی بسیار حائز اهمیت است. افکار عمومی نقش مهمی را در پایداری یا سقوط یک حکومت ایفا می‌کند. ناپلئون بناپارت می‌گوید: «حکومت را می‌توان با زور سرنیزه به دست آورد اما برای حفظ آن به ناچار باید به افکارعمومی تکیه کرد.»۱۳

اهمیت افکار عمومی در زمان جنگ نمایان تر است تا جایی که دولت های استعماری حتی برای آغاز جنگ علیه یک کشور نیز به دنبال همراه کردن افکارعمومی جهانی با خود هستند امری که در جنگ امریکا علیه عراق در سال ۲۰۰۱م اتفاق افتاد و امریکا سعی کرد در شورای امنیت ابتدا قطعنامه هایی علیه عراق به تصویب برساند تا افکارعمومی دنیا را با خود همراه کند هر چند موفق به آن نشد.

بررسی های تاریخی، سه دوره استعماری را نشان می‌دهد که عبارتند از: استعمار کهن، استعمار نو و استعمار فرانو.

در استعمار فرانو به جای جنگ و خونریزی و لشکرکشی نظامی، این افکارعمومی یک ملت است که مورد هجوم قرار می گیرد! یعنی جهان بینی، باورها، بینش ها، رفتارها و نگرش های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی هدف قرار می گیرد تا در نهایت هویت ملت ها تغییر کند.۱۴

سست کردن وحدت ملی، تشدید اختلافات داخلی، بی تفاوت ساختن مردم نسبت به فرهنگ و هویت ملی، خیرخواه جلوه دادن استعمارگران در افکارعمومی و … از مهم ترین محورهای القایی استعمار فرانو است که موفقیت آنها مبتنی بر شناخت افکارعمومی و شناخت شیوه های مؤثر نفوذ در افکار می باشد.۱۵

بنابراین مطالعه افکارعمومی و عوامل و شرایط شکل گیری آن جهت مقابله با جنگ های روانی دشمن ضرورت پیدا می کند.

نکته آخر اینکه از جمله ابزارهایی که در دراز مدت تأثیر نامحسوس بر باورهای مردم می گذارد استفاده از سریال برای القای پیام های مورد نظر است. امروزه تأثیر سریال را حتی از فیلم بالاتر می دانند زیرا اولا یک فیلم دو یا سه ساعت فکر شخص را تحت تأثیر قرا می دهد و طبعا تعداد پیام هایی که از طریق فیلم داده می شود کمتر است اما یک سریال ۱۰۰ قسمتی به مراتب تأثیرگذاری بیشتری دارد زیرا مدت زمان زیادتری افکار مخاطب را در تسلط خود دارد و ثانیا سریال، چون نمایش زندگی روزمره افراد است بنابراین مخاطب، همدلی بیشتری با سریال پیدا می کند و راحت تر الگوهای رفتاری آن را می پذیرد مخصوصا که این پیام ها و الگوها به شکل نامحسوس و حرفه ای بیان شود.

نمونه این سریال ها را در شبکه های ماهواره‌ای «فارسی وان»، «GEM TV» ،«PMC FAMILY» می توان دید، که به شکل کاملا حرفه ای، سکس لفظی و ذهنی را جایگزین سکس عملی کرده است! و با شکستن حریم های جنسی بین اعضای خانواده و فامیل به دنبال فروپاشی اعتماد و بنیان خانواده ها است. نکته اینجا است که روی آوردن به ساخت چنین سریال هایی ناشی از شناخت افکارعمومی و خط قرمزهای مردم کشوری مثل ایران است.

زیرا متوجه شدند خانواده های مذهبی ایرانی در برابر فیلم هایی که صحنه های سکسی را نشان می دهد شدیدا مقاومت می کنند و دیدن آن را برای اعضای خانواده خود مضر و خلاف دستورهای دینی می دانند از این رو، سریال هایی را ساختند با همان محتوا ولی بدون برانگیختن حساسیت های دینی! یعنی سعی کردند پوشش های مناسبی را لحاظ کنند تا بتوانند ضمن حساسیت زدایی در مقابل دیدن این سریال ها، به تدریج با برداشتن قبح روابط خارج از ازدواج، «حیا» را بین خانواده ها از بین ببرند.

 

تعریف افکار عمومی و بیان ویژگی های تعریف

ممکن است تعریف جامع و مانعی که بتواند دقیقا حدود و ثغور مفهوم «افکارعمومی» را بیان کند مورد اتفاق همه نباشد که این به خاطر سیال بودن آن است. به نظر می‌رسد این پدیده به طور خود‌ انگیخته بوجود می‌آید و به نحو نامحسوسی از بین می‌رود و در بعضی موارد، یک عقیده عمومی در مورد یک مسأله خاص، جای خود را به عقیده عمومی دیگری درباره موضوع دیگر می‌دهد و در همان حال که واکنش مردم نسبت به مسأله اول به اوج خود رسیده، موج تازه‌ای از افکارعمومی که بر مبنای قضیه دیگری به وجود آمده شروع به شکل‌گیری می‌کند!

به عنوان مثال، وقتی افکارعمومی با تصمیمی از طرف دولت به مخالفت برمی‌خیزد، اگر این مخالفت به تظاهرات خیابانی منجر شود و در ضمن آن افرادی توسط مأموران حکومت کشته شوند، در این صورت انتقاد از یک تصمیم دولت به انتقاد از خشونت و بی رحمی مأموران تبدیل می‌شود و موج دومی در افکارعمومی به وجود می‌آید که به مراتب قوی تر از موج اول است.۱۶ اما می توان تعریفی را که تا حدود زیادی بیانگر این مفهوم است ارئه داد.

در ادامه چند تعریف از این مفهوم را بیان می کنیم و در آخر تعریف نهایی و ویژگی هایی تعریف را ذکر می کنیم.

  1. بریس افکارعمومی را چنین تعریف می کند: «هرگاه اعتقادی آشکار، قوی ترین اعتقاد باشد، آن را افکارعمومی می نامند»۱۷
  2. گینزبرگ: افکارعمومی مجموعه آرا و داوری هایی را می گویند که در جامعه‌ای که به گونه‌ای خاص شکل گرفته و از ثباتی معین برخوردار است، در جریان است و حاصل عملکرد بسیاری از اذهان می باشد. بنابراین افکارعمومی با نظریات شخصی تفاوت می کند. اما در بعضی موارد تشابه و نزدیکی بین این دو وجود دارد. ممکن است فردی در مورد مسائل بسیاری دارای نظریات شخصی باشد برای مثال در مورد قیمت گوشت، مسکن، مخارج زندگی، آلودگی هوا و … اما افکارعمومی زمانی به وجود می آید که این موضوعات به قدری تشدید شود که عموم مردم را به موضع گیری در مورد آنها وادارد. ۱۸
  3. «گابریل تارد» محقق و اندیشمند فرانسوی اواخر قرن ۱۹: افکارعمومی مجموعه‌ای از داوری های مردم درباره مسائل روز است که مورد پذیرش بیشتر مردم جامعه است.۱۹
  4. «جیمز برایس» و «دوب» دو جامعه شناس امریکایی: افکارعمومی، عبارتی است که برای بیان مجموعه‌ای از افکار و آرایی که مردم به آنها مؤمن هستند به کار می رود. این مجموعه افکار و آراء مربوط به همان گروه اجتماعی است و در ازای مسائلی است که به نحوی بر منافع عمومی یا خصوصی آنها اثر می گذارد.۲۰
  5. «محمد عبدالقادرحاتم» می گوید: افکارعمومی قضاوتی است که یک گروه در زمینه یک مساله مهم بدان دست می یابد. ایشان در ادامه شروطی را برای تحقق این قضاوت گروهی مشخص کرده است:

الف) باید در اطراف آن مسأله و موضوع مهم به اندازه کافی گفتگو صورت بگیرد.

ب) باید تمامی حقایق مربوط به آن موضوع، از طریق رهبری جامعه یا دستگاه تبلیغ یا از طریق گروه ها و هیأت های عمومی مطرح گردد.

ج) سمت و سویی را که گروه در اطراف آن موضوع اتخاذ می کند باید کاملا با معتقدات و باورهای عمومی مردم سازگار باشد مانند عقیده دینی یا قومی و نژادی یا سایر عقایدی که مردم به آن ایمان دارند.۲۱

بنابراین افکارعمومی عبارت است از نقطه نظر گروهی از مردم جامعه (اکثریت فعال) نسبت به یک موضوع یا مسأله اساسی و مهم که در مقطع خاصی شکل می گیرد و دارای این ویژگی ها می باشد:

  1. افکارعمومی شامل رفتارهایی است که از جانب عده زیادی از افراد به زبان آورده می شود که همان اکثریت فعال می باشند به عنوان مثال اگر ۴۹٪ افراد جامعه‌ای قویا طرفدار یکی از جوانب مسأله‌ای باشند و ۵۱٪ آن جامعه به گونه ضعیفی از جانب دیگر مسأله جانبداری کنند نظریات گروه اول یعنی گروهی که به صورت فعال نظرات خود را ابراز داشته‌اند افکارعمومی را شکل می‌دهند. بنابراین منظور از اکثریت، اکثریت فعال و موثر است نه اکثریت عددی. ۲۲
  2. به موضوعی مربوط می‌شود که مد نظر همه افراد یا لااقل اکثریت افراد جامعه قرار دارد و برای آنها از اهمیت برخوردار است. ۲۳
  3. افکارعمومی اغلب با نیت «مشارکت» توام است با این فکر که دیگران هم هستند که به همین نحو عمل می‌کنند. ۲۴
  4. افکارعمومی باید به وسیله رسانه‌ها و مجاری مختلف اجتماعی ابراز شود.۲۵
  5. باید در اطراف آن مسأله و موضوع مهم به اندازه کافی گفتگو صورت بگیرد.۲۶
  6. افکارعمومی باید با معتقدات و باورهای عمومی مردم سازگار باشد. ۲۷

افکارعمومی انواع مختلفی دارد که عبارت است از: افکارعمومی جامعه کوچک، افکارعمومی ملت، افکارعمومی جهانی. ۲۸

 

شرایط شکل ‌گیری افکارعمومی

برای شکل‌گیری افکارعمومی شرایطی وجود دارد که عبارتند از:۲۹

۱- یک واقعه مرکزی و یا شماری وقایع متناسب و پشت سر هم از یک نوع وجود داشته باشد:

واقعه مرکزی مانند خبر یک زلزله، ترور سیاسی، سانحه هوایی، پیروزی انتخاباتی و یا شروع یک جنگ. یک پدیده اجتماعی به خاطر اثرات سویی که پشت سر هم بر زندگی مردم می‌گذارد می‌تواند تدریجا به افکار مردم جهت بدهد و آن را متحد کند مانند پدیده‌هایی از قبیل گرانی، ترافیک، آب و هوای آلوده و… که یک واقعه مرکزی محسوب نمی‌شوند، اما به خاطر اثرات سویی که پشت سر هم بر زندگی مردم می‌گذارد ممکن است در شرایطی خاص به عنوان یک موضوع در افکارعمومی مردم قرار گیرد.

۲- باید فضای مساعد وجود داشته باشد:

افکارعمومی در بستر مردمی شکل می گیرد. این بستر ‌فضایی است که در صورت وجود نیازهای مردم، برای ارضای این نیازها مساعد می‌گردد. چنانچه مردم تشنه شنیدن خبری باشند که به سرنوشت آنها بستگی دارد به شایعه سازی دست می‌زنند تا خلأ موجود را پرکنند. شایعه سازی و شایعه پراکنی شاخص‌های بارز وضعیت بحرانی افکارعمومی هستند و باید به مثابه نشانه‌های هشدار دهنده این وضعیت به شمار آیند. بنابراین بستر فکری جامعه زمینه ساز تشکیل افکارعمومی در آن جامعه می‌شود.

۳- باید محتوی افکار با الگوهای فرهنگ جمعی مطابقت داشته باشد:

برای اینکه واقعه‌ای افکار مردم را شکل دهد باید از فرهنگ همان گروه و محل تأثیر پذیرفته باشد. الگوهای ضد ارزشی در یک جامعه اسلامی ولو به ظاهر طرفدارانی داشته باشد نمی‌تواند موضوع افکارعمومی گردد.

۴- باید محتوای افکار پاسخگوی نیازهای ظاهری و باطنی افراد باشد:

واقعه‌ای که به افکارعمومی دامن می‌زند، واقعه‌ای است که به نیاز افراد یا جامعه کلی پاسخ می‌دهد. این نیاز می‌تواند ظاهری، معروف، آشکار، قابل اعتراف و یا برعکس باطنی، نهانی و خودآگاه باشد. نیاز به امنیت، به مودت و وفاق اجتماعی، به راحتی و فراوانی و بالاخره نیاز به دانستن و آگاهی یافتن از جمله نیازهای ظاهری و نیاز به بیگانه ستیزی، نژاد پرستی، ملی گرایی و برخی ایدئولوژی‌های شکست خورده که دفاع از آنها دشوار است، در زمره نیازهای باطنی و شاید گاهی ناخودآگاه به شمار می‌آید.

۵- باید افکار به وسیله رسانه های گروهی گسترش یابد:

گسترش افکارعمومی در جوامع قدیمی بسیار کند بوده است و به همین نسبت از حدت و شدت و بالنتیجه تأثیرگذاری بی‌بهره می‌مانده است. در جوامع جدید با ورود رسانه‌های گروهی به عرصه زندگی و اشاعه سریع اخبار و انعکاس بلامانع و منازع رخدادهای اجتماعی، افکارعمومی نیز از طریق مطبوعات و ادبیات و شایعات و نیز رادیو و تلویزیون و سینما و تئاتر و پوستر و کاست و ویدئو و در بعضی موارد طنز و تصنیف گسترش می‌یابد.

اگر در سابق افکارعمومی جز در محیط‌ های کوچک که در آن ارتباط بین افراد رو در رو و نسبتا کند بوده جریان نمی‌یافت ولی امروز سرعت توزیع و اشاعه افکار مدیون رسانه‌های گروهی است. بنابراین اگر رسانه‌ها نباشند، نخواهند یا نتوانند هیچ واقعه‌ای تبدیل به افکارعمومی نمی‌شود، همچنان که در قدیم هزاران رویداد رخ می‌داد ولی افکارعمومی حول آنها شکل نمی‌گرفت. امروز هم حوادث مختلفی اتفاق می‌افتد ولی آن حوادثی که رسانه‌ها آن را برجسته می‌کنند افکارعمومی حول آن موضوعات شکل می‌گیرد.

۶- باید افکارعمومی با دخالت مستقیم مردم اشاعه یابد:

هر چند رسانه‌ها نقش زیادی در شکل‌گیری افکارعمومی دارند اما همه روزه وقایعی اتفاق می‌افتد و رسانه‌ها اخبار زیادی را پخش می‌کنند بی‌آنکه بر مردم اثر چندانی بگذارد ولی روزی فرا می‌رسد که واقعه‌ای مردم را برمی‌انگیزد و یکباره به خیابان ها می‌ریزند و در مورد آن موضوع به بحث و گفتگو می‌پردازند. در این شرایط است که مردم خود به یک رسانه توانا تبدیل می‌شوند بنابراین رسانه‌ها اخبار زیادی را انعکاس می‌دهند اما آن خبری وارد افکارعمومی می‌شود که مردم به جای تماشاگر بودن، خود وارد صحنه شده و بازیگر آن واقعه گردند همچنانکه در واقعه زلزله بم یا حوادث بعد از انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸ این چنین بود.

عوامل موثر بر شکل‌گیری افکارعمومی:

می‌توان عوامل زیر را در شکل گیری افکارعمومی مؤثر ‌دانست که عبارتند از: مذهب، سنت، عادات‌ ملی، تربیت، خانواده، محیط، شایعات، ارتباطات میان‌فردی، وسایل‌ ارتباطی، گروه های فشار، رهبران فکری، زمان، همسایگان، طبقه حاکم، اوضاع بین‌المللی، فرصت ‌ها، کلمات، سانسور و…۳۰

از آنجا که شرح و تفسیر همه این موارد در این مقاله نمی‌گنجد، در ادامه سعی می‌کنیم به بعضی از مهمترین آنها اشاره کنیم.

۱- رسانه‌ها ۳۱
در حکومت های مردم سالار، نقش رسانه‌ها، خلق و ایجاد موضوعات مورد گفتگو میان مردم است. نقش رسانه‌‌های جمعی در پالایش و شکل دادن افکارعمومی از طریق انتخاب و ارائه رویدادهای اجتماعی و رجحان بخشیدن به برخی مسائل اهمیت بسیار زیادی دارد. رسانه‌های جمعی با طرح موضوع‌ها و جلب توجه عامه مردم به آنها و نیز برجسته‌سازی برخی موضوعات در مردم آگاهی ایجاد می‌کنند.

گوستاولوبن معتقد است مطبوعات با گسترش فزاینده خود، عقاید متضاد با عقاید توده‌ها را در جامعه مطرح می‌کنند و از این طریق، نقش آموزش های کهن را کمرنگ می‌کنند. رسانه‌های جمعی در تمامی مراحل شکل‌گیری افکارعمومی، از پیدایی آگاهی در میان مردم تا قضاوت نهایی همچنان فعال هستند. آنها به مردم نمی‌گویند در باره یک موضوع چگونه بیندیشند، بلکه به مردم این پیام را منتقل می‌کنند که به چه چیزی فکر کنند. بنابراین رسانه‌های جمعی نگرش مردم را تغییر نمی‌دهند، بلکه هدف آنها این است که به مردم بباورانند که چه موضوع‌هایی مهم هستند. ۳۲

باور عمومی این است که رسانه‌ها مهمترین عامل شکل‌دهی به افکارعمومی هستند. اما در این دیدگاه مناقشه زیاد است. برخی نقش رسانه‌ها را به طور افراطی بالا می‌برند و برخی نیز هیچ نقشی برای آنها قائل نیستند. از این رو باید تأثیر رسانه‌ها را از لحاظ جامعه شناسی مورد توجه قرار داد. رویکردهای پژوهشی متعددی که طی حدود نیم قرن پژوهش در مورد ارتباط جمعی ارائه شده‌اند، پاسخ‌های متفاوتی برمیزان تأثیر رسانه‌ها بر افکارعمومی فراهم کرده‌اند‌ این دیدگاه ها را می‌توان به سه دوره زمانی تقسیم کرد:

۱- دیدگاه تأثیر نامحدود (دوره قدرت تمام عیار رسانه‌ها از سال ۱۹۲۰ تا ۱۹۴۳.م):

در این دوره کار رسانه‌ها، تبلیغات و در پی آن اقناع بود. بینش حاکم بر رسانه‌ها، بینش دستکاری فکری برای تأثیر گذاری نامحدود بر مخاطبان بوده است. از آنجا که در این دوره تعدد رسانه‌ها کم و کانال های ارتباطی معدود است، امکان تأثیر گذاری از طریق رسانه‌ها بالاست و رسانه‌ها می‌توانند بر مخاطبان تأثیرات عمیق بگذارند و آنان را به هر شکلی درآورند.

۲- دیدگاه تأثیر محدود (دوره اثر محدود رسانه‌ها از سال ۱۹۴۴ تا ۱۹۶۰.م):

در این دوره مطالعات، بیشتر روی تأثیر رادیو و مطبوعات بوده است. تلویزیون پیشرفتی نداشت و فاقد قدرت بود و ماهواره‌های ارتباطی هم تا آن زمان کاربرد پیدا نکرده بودند. لازارسفلد و همکارانش به این نتیجه رسیدند که رسانه‌ها خیلی قدرتمند نیستند. به عقیده آنها در این دوره فقط رسانه قدرت تغییر افکارعمومی را ندارد بلکه، رهبران فکری نیز نقش اساسی دارند. در واقع قدرت رسانه‌ها تقویت عقاید موجود است.

۳- دیدگاه های انتقادی (دوره جدید یا دوره پیچیدگی اثرات یا اندیشه متمرکز به قدرت تلویزیون از سال ۱۹۶۰ تا ۱۹۹۵.م):

در این دوره، این نظریه گسترش یافت که با توجه به توسعه تلویزیون، تأثیر رسانه‌ها پیچیده و متفاوت است و آنها را در خدمت سرمایه داری می‌داند. اخیرا برخی متخصصان علوم ارتباطات بازگشت به دوره قدرت تمام عیار رسانه‌ها را مطرح کرده‌اند. مثل نظریه مارپیچ سکوت که توسط خانم نئومان ارائه شده است. ۳۳

 

نظریات مطرح در مورد جایگاه و قدرت رسانه‌ها در شکل‌گیری افکارعمومی:

در این زمینه نظریه های متفاوتی وجود دارد که در ابتدا این نظریه‌ها را به طور خلاصه تشریح، و در انتها،تأثیر رسانه‌ها را مورد تجزیه و تحلیل قرار می‌دهیم.

۱- نظریه تزریقی یا تأثیر نامحدود:۳۴

بر اساس این نظریه می‌توان پیام را به نحوی تجویز کرد که در ذهن و قلب مخاطب اثر بگذارد در حدی که تأثیر مورد نظر فرستنده پیام در او ایجاد شود. این نظریه می‌گوید: پیام مثل ماده داخل سرنگ می‌ماند که وقتی به بیمار تزریق شود‌، تأثیر مورد نظر در او ایجاد می‌شود. پس رسانه‌ها سازنده تمام و کمال افکارعمومی هستند. در بین عناصر ارتباطی تکیه بر پیام است که خوب طراحی می‌شود و اثر خود را روی مخاطب می‌گذارد. مخاطب منفعل است و نقشی ندارد. این نظریه در زمان جنگ جهانی اول و دوم از طرف کافلین مطرح گردید و کاربرد یافت. هیتلر و موسولینی از طرفداران این نظریه بودند. ۳۵

۲- نظریه استحکام (تأثیر محدود): ۳۶

بر اساس این نظریه قدرت پیام رسانه محدود است. رسانه‌ها فقط می‌توانند عقاید موجود را تقویت کنند. به عبارتی رسانه‌ها تغییرات بنیادین در افکارعمومی ایجاد نمی‌کنند. در بین عناصر ارتباطی به مخاطب توجه می‌شود و مخاطب پویا است. این نظریه توسط برلسون و لازارسفلد در زمانی که نظریه تزریقی حاکم بود،‌ بیان شد. «فر‌انک بیوکا» معتقد است که مخاطب فعال پنج ویژگی دارد که او را از مخاطب منفعل جدا می‌کند که عبارتند از:۳۷

  1. مخاطب فعال، گزینش‌گر است یعنی خود مخاطب، پیام مورد نظر را از بین مجموعه پیام هایی که از طریق رسانه‌ها فرستاده می‌شود، انتخاب می‌کند.
  2. مخاطب فعال، فایده‌گراست یعنی پیام‌هایی را انتخاب می‌کند که برایش سود داشته باشد، یا نیازی را از او برطرف کند.
  3. مخاطب فعال، هدفمند است یعنی بطور آگاهانه و ارادی و بر اساس طرح ذهنی خود، رسانه‌ای را برای استفاده و پیام انتخاب می‌کند.
  4. مخاطب فعال، خود را با رویدادها درگیر می‌کند یعنی فکر می‌کند و دنبال تکمیل و یا توقف اطلاعات است. در واقع بعد از فکر کردن و درگیری با خبر، بهره لازم را از آن می‌برد.
  5. مخاطب فعال، در برابر نفوذ رسانه‌ها، مقاومت می‌کند یعنی نفوذ رسانه در او بسیار کم است، مقاومت می‌کند، انتخاب می‌کند و متفاوت عمل می‌کند.

۳- نظریه دو یا چند مرحله‌ای ارتباط: ۳۸

بر اساس این نظریه پیام وسایل ارتباط ابتدا به رهبران عقاید یا رهبران فکری می‌رسد و از طریق آنها به مخاطبین واقعی ‌(مردم) منتقل می‌شود. رهبران عقاید تنها نقش گزینش‌گر خبر را ندارند بلکه اخبار را بر اساس دیدگاه‌های خودشان دستکاری کرده و به مخاطبین منتقل می‌کنند. الهیوکاتز و لازارسفلد این نظریه را ارائه کرده‌اند. اگر اخبار رسانه‌ها مورد توجه رهبران فکری واقع نشود، در افکارعمومی تأثیرگذار نخواهد بود. گاهی اوقات رسانه یا رسانه‌های همسو، با کمک رهبران عقاید، پیام را برجسته می‌کنند و به مخاطب می‌دهند. پس با این دیدگاه، افکارعمومی را رهبران فکری می‌سازند. اگر رهبران فکری بخواهند با سکوت خود جریان ارتباطی را قطع می‌کنند. ۳۹

۴- نظریه برجسته‌سازی: ۴۰

این نظریه می‌گوید، رسانه‌ها در انتقال پیام‌ها نوعی برجسته‌سازی یا اولویت به وجود می‌آورند، به عبارت دیگر رسانه‌ها نمی‌توانند تعیین کنند که مردم چطور بیندیشند اما قادرند به مردم بگویند درباره چه فکر کنند و از این طریق تأثیر کمی بر مخاطبان دارند. ساده‌تر اینکه رسانه‌ها با انتخاب تیترهای بزرگ و مورد نظر، مخاطب را هدایت می‌کنند که چه مطالبی را بخواند، البته محتوای آن، مورد توجه نیست، بلکه در تیتر به برجسته کردن یک موضوع می‌پردازند. در واقع کار رسانه‌ها اولویت‌دهی به مخاطب می‌شود و تأثیر فقط در رفتار مخاطب است. البته این تأثیر هم خیلی عمیق نیست. مک کامب و شاو این نظریه را طی سال های ۱۹۷۱-۱۹۶۵.م ارائه کردند. ۴۱

۵- نظریه استفاده و خشنودی: ۴۲

در شکل‌دهی افکارعمومی بر اساس این نظریه، مخاطب به نیاز خود آگاه است و به دنبال اطلاعاتی می‌رود که دوست دارد و طالب آن است بدین منظور:

الف- مخاطب پویا است و بر اساس نیاز خود تلاش می‌کند و مطالب مطلوب را به دست می‌آورد.

ب- رسانه‌ها برای تامین نیاز مخاطبان با هم و با دیگر پدیده‌ها رقابت می‌کنند. اگر چه زمانی که مخاطب حق انتخاب دارد، رقابت صورت می‌گیرد

ج- مخاطب جستجوگر است و روش‌های مختلف را تجربه می‌کند.

د- مخاطب چون به نیازهای خود آگاه است از بین مجموعه رسانه‌ها و پیام‌ها دست به انتخاب می‌زند.۴۳ بنابراین می توان نتیجه گرفت یکی از دلایل رویکرد بعضی از مردم ایران به رسانه‌های بیگانه (خصوصا در زمان انتخابات ریاست جمهوری سال۱۳۸۸ و دوران بعد از آن) ضعف رسانه‌های خودی است و اینکه آنها نیازهای خبری و عطش اطلاعاتی خود را از رسانه‌های داخلی بدست نمی‌آوردند و این موجب می‌شد به دنبال شبکه‌های ماهواره‌ای بروند. یا اگر شایعه در سازمان های دولتی سریع رشد می‌کند، نتیجه عدم اطلاع رسانی، یا ابهام در اطلاع رسانی است که سبب می‌شود کارمندان نیاز خود را از کانال‌های غیر رسمی به دست می‌آورند.

۶- نظریه وابستگی: ۴۴

بر اساس این نظریه پیام بر دانش و تفکر افراد موثر است. این نظریه، مثل نظریه تزریقی می‌اندیشد اما یک تفاوت با آن دارد و آن اینکه مخاطب اعتیاد پیدا می‌کند. مخاطبان با توجه به نیاز به سمت یک رسانه کشیده می‌شوند و تداوم نیازها وابستگی ایجاد می‌کند. هر چه نیاز مخاطبان بیشتر باشد وابستگی بیشتر و هر چه وابستگی بیشتر باشد تأثیر بیشتر است. یعنی مخاطب مجددا منفعل می‌شود. ۴۵

این نکته نیز حائز اهمیت است که پس از روی آوردن بعضی از مردم ایران به سمت رسانه‌های خارجی در جریان انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۸ (بر طبق نظریه استفاده و خشنودی) مخاطبان به تدریج به علت تداوم نیازهای خبریشان وابسته به این رسانه‌ها می‌شوند و دیگر علاوه بر نیازهای خبری که باعث روی آوردن اولیه آنها شده بود برنامه‌ها و سرگرمی های دیگر آن رسانه‌ها (که مبتنی بر فرهنگ غرب است) نیز تأثیرات خاص خود را بر آنها می‌گذارد.

۷- نظریه مارپیچ سکوت: ۴۶

یکی از نظریه‌هایی که بیش از بسیاری از نظریه‌های دیگر به رسانه‌های جمعی قدرت می‌دهد نظریه مارپیچ سکوت است که الیزابت نوئل نئومان (۱۱۹۸۰-۱۹۷۳) آن را مدون کرده است. استدلال نوئل- نئومان این است که رسانه‌های جمعی حتما بر افکارعمومی اثرهای قوی دارند اما این اثرها به خاطر محدودیت‌های پژوهش، در گذشته کم اهمیت شمرده شده یا کشف نشده باقی مانده است.

نوئل- نئومان استدلال می‌کند که سه ویژگی ارتباط جمعی، یعنی تراکم، همه جایی بودن و هم صدایی در ایجاد اثرهای قوی بر افکارعمومی با هم ترکیب می‌شوند. هم صدایی به تصویر هم شکلی از رویداد یا موضوعی که می‌توان توسعه داد اشاره دارد و اغلب میان روزنامه‌های مختلف مجلات، شبکه‌های تلویزیون و رسانه‌های دیگر مشترک است. اثر هم صدایی این است که بر مواجهه گزینشی غلبه می‌کند تا افراد نتوانند پیام دیگری را انتخاب کنند و نشان دهنده این گمان است که بیشتر افراد به گونه‌ای به موضوع نگاه می‌کنند که رسانه‌های جمعی آن را عرضه می‌دارند.

عامل دیگری که وارد عمل می‌شود مارپیچ سکوت است. در خصوص یک موضوع مناقشه برانگیز، افراد درباره توزیع افکارعمومی حدس‌هایی می‌زنند، آنها سعی می‌کنند تعیین نمایند آیا در اکثریت قرار دارند یا خیر و سپس سعی می‌کنند تعیین کنند آیا تغییر افکارعمومی در جهت موافق با آنهاست یا خیر. اگر احساس کنند در اقلیت قرار دارند تمایل پیدا می‌کنند که درباره موضوع سکوت کنند و اگر هم فکر کنند تغییر افکارعمومی در جهت فاصله گرفتن از آنها است گرایش پیدا می‌کنند در خصوص موضوع ساکت بمانند.

هر چه بیشتر سکوت کنند افراد دیگر بیشتر احساس می‌کنند که دیدگاه خاصی (متفاوت) عرضه نشده است و آنها هم بیشتر ساکت می‌مانند.

نقش رسانه‌های جمعی مهم است زیرا مرجعی هستند که افراد به آنها نظر دارند تا توزیع افکارعمومی را پیدا کنند. رسانه‌ها می‌توانند به سه طریق بر مارپیچ سکوت اثر بگذارند:

الف- رسانه‌ها، تصورات افراد را راجع به اینکه چه عقایدی مسلط است، شکل می‌دهند.

ب- رسانه‌ها تصورات مربوط به عقاید رو به افزایش را شکل می‌دهند.

ج- رسانه‌ها تصوراتی را شکل می‌دهند راجع به اینکه شخص چه عقیده‌ای را می‌تواند در افکارعمومی ابراز کند بدون اینکه منزوی شود.

نئومان استدلال می‌کند که تمایل به سخن گفتن راجع به موضوعات به طور عمده تحت تأثیر تصور فضای عقیده است و اگر فضای عقیده بر خلاف تصور شخص باشد ترجیح می‌دهد ساکت بماند. ۴۷

 

جمع بندی نظریات:

با توجه به نظریات و دیدگاه های موجود و در جمع‌بندی و نقد آنها به نظر می‌رسد تأثیر رسانه‌ها در زمان ها، مکان ها، رویدادهای مختلف سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و… و حتی نسبت به افراد مختلف جامعه یکسان نمی‌باشد. ممکن است در یک واقعه سیاسی، مثل انتخابات عده‌ای از مردم از یک رسانه خاص تأثیر زیادی بپذیرند، اما عده دیگری از مردم از آن رسانه اصلا تأثیر نپذیرند و یا حتی بر ضد پیام هایی که از سوی آن رسانه داده می‌شود عمل کنند.

بنابراین تأثیر رسانه در افراد یک جامعه یکسان نبوده و به عوامل گوناگونی وابسته است. از جمله این عوامل نوع دیدگاه و عقیده‌ای است که یک فرد نسبت به یک موضوع دارد. به این معنا که اگر فردی نسبت به یک مسأله عقیده خاصی داشته باشد و مخصوصا آن عقیده و دیدگاه در ذهنش تثبیت شده باشد، رسانه‌ها کمتر می‌توانند باعث تغییر عقیده او گردند، هر چند با انواع شگردهای رسانه‌ای در صدد حمله به آن عقیده باشند.

به عنوان مثال ساخت فیلم ها و دادن پیام هایی بر ضد اصول اساسی دین مانند وجود خدا، معاد، پیامبر و…کمتر می‌تواند یک مسلمان شیعه را تحت تأثیر قرار دهد مخصوصا اگر مخاطب کاملا به این اصول معتقد بوده و اعتقادش از روی تحقیق و استدلال بوده باشد. اما در مورد اموری که فرد نسبت به آنها نظر خاصی ندارد و اصطلاحا نسبت به آنها خنثی است و یا اطلاعی از آن موضوع ندارد، یا اطلاعاتش ناقص و مبهم است و یا عقیده‌اش نسبت به آن موضوع سطحی بوده و از استحکام لازم برخوردار نباشد، در چنین مواردی رسانه‌ها می‌توانند مخاطبین خود را تحت تأثیر قرار دهند و حتی نظر آنها را نسبت به یک موضوع تغییر دهند.

البته اینکه مخاطب فعال باشد یا منفعل نیز در میزان تأثیری که از رسانه می‌گیرد مؤثر است. بنابراین هر یک از نظریات می-تواند نسبت به بخشی از افکار عمومی مصداق پیدا کند و این طور نیست که افکار عمومی تنها با این نظریات قابل تبیین باشد. به هر حال، آنچه مسلم است رسانه‌ها در گسترش، هدایت و حتی انحراف افکارعمومی نقش دارند. آنها با برجسته سازی، تکرار، تحریف، بزرگ‌نمایی، سکوت و دیگر تکنیک‌های رسانه‌ای تلاش می‌کنند افکارعمومی را آن چنان که خط و مشی خبری شان ایجاب می‌کند هدایت کنند.

به عنوان مثال، در دهه اخیر رسانه‌های غربی در زمینه پخش اخبار فعالیت‌های هسته‌ای ایران از همه تکنیک‌های گفته شده برای تأثیرگذاری بر افکارعمومی جهانیان، حتی اعضای شورای حکام آژانس انرژی اتمی بهره گرفتند و همان گونه که پیداست بر آنها تأثیر داشته است. در نقطه مقابل همین رسانه‌ها اخبار توسعه و پیشرفت کشورهای در حال توسعه را به صورت تحقیری و با کوچک‌نمایی انتشار می‌دهند تا افکارعمومی دنیا همواره مردم این کشورها را افراد فقیری تصور کنند که در تحولات جهانی هیچ نقشی به عهده ندارند. ۴۸

 

پی نوشت ها:

۱ ژودیت لازار،افکارعمومی،ترجمه مرتضی کتبی،ص۲۳۴

۲ محمد شیرازی،جنگ روانی و تبلیغات(مفاهیم و کارکردها)،ص۱۲۰

۳ محمد دادگران،افکارعمومی و معیارهای سنجش آن،ص۲۸-۲۹

۴ ژان استوتزل،روانشناسی اجتماعی،ترجمه علی محمد کاردان،ص۲۹۶

۵ رفیق سُکّری،درآمدی بر افکارعمومی، تبلیغ و آوازه‌گری،ترجمه حسین کرمی،ص۱۵

۶ محمد شیرازی،همان،ص۱۱۶-۱۱۷

۷ همان،ص۱۱۸

۸ ژودیت لازار،افکارعمومی،ترجمه مرتضی کتبی،تهران،نشر نی،۱۳۸۰.

۹ مرتضی کتبی،«افکار عمومی نیروی سیاسی کم شناخته»،فصلنامه رسانه،ش۳۰،تابستان ۱۳۷۶،صص۴۲-۴۷.

۱۰ محمد دادگران،فصلنامه پژوهش و سنجش،ش۲۶،تابستان ۱۳۸۰،صص۱۸۹-۲۰۲.
۱۱ علیرضا دهقان،«بررسی تأثیر رسانه ها بر افکار عمومی»،نامه علوم اجتماعی،ش۱۳،بهار و تابستان ۱۳۷۸،صص۳-۲۵.

۱۲ صلاح نصر،جنگ روانی،ترجمه محمود حقیقت کاشانی،ص۴۰۷

۱۳ محمد شیرازی،همان،ص۱۱۳

۱۴ ر.ک:داود رنجبران،جنگ نرم،ص۳۳

۱۵ ر.ک:حسن واعظی،استعمار فرانو،جهانی سازی و انقلاب اسلامی،ص۷۰-۸۰

۱۶ ریو.ام کریستنسن،صدای مردم،ترجمه محمود عنایت،ص۶۶-۶۷

۱۷ محمد شیرازی،همان،ص۱۱۲

۱۸ صلاح نصر،همان،ص۴۱۱

۱۹ محمد شیرازی،همان،ص۱۱۱

۲۰ همان

۲۱ همان،ص۱۱۲

۲۲ صلاح نصر،همان،ص۴۱۲-۴۱۳

۲۳ ژودیت لازار،همان،ص۷۹

۲۴ همان

۲۵ همان،ص۸۰

۲۶ محمد شیرازی،همان،ص۱۱۲

۲۷ همان

۲۷ صلاحنصر،همان،ص۴۱۰

۲۹ ژودیت لازار،همان،ص۱۹-۲۱

۳۰ داوود زارعیان،شناخت افکارعمومی،ص۲۵

۳۱ Media

۳۲ محمد دادگران،همان،ص۲۹-۳۲

۳۳ داوود زارعیان،همان،ص۳۰-۳۱

۳۴Hypodermic Theory

۳۵ داوود زارعیان،همان،ص۲۶

۳۶Reinforcement Theory

۳۷ داوود زارعیان،ص۳۸-۳۹

۳۸The two Step Flow of Communication

۳۹ داوود زارعیان،همان،ص۲۷

۴۰ ۴۰Agenda Setting Theory

۴۱ داوود زارعیان،همان.

۴۲Use and Gratification Theory

۴۳ داوود زارعیان،همان،ص۲۸

۴۴Dependent Audeience Theory

۴۵ داوود زارعیان،همان.

۴۶The Spiral of Silence Theory

۴۷ داوود زارعیان،همان،ص۳۰

۴۸ محمد دادگران،همان،ص۳۱